عوامل شدت گرفتن ریاکاری در جوامع و سازمانها چیست؟
عباس عبدی
روزنامه شهروند
1.
چندسال پیش آقایی که رئیس بانک ملی بود از کشور فرار کرد و یک صندلی از صندلیهای دادگاه مهمترین پرونده فساد مالی در سالهای اخیر را خالی گذاشت، پروندهیی که در جریان رسیدگی به آن یک نفر اعدام و تعداد زیادیی نیز محکوم به زندان و جریمههای سنگین شدند. ولی همه میدانیم که رئیسبانکملیشدن یک اتفاق ساده نیست، این افراد باید از فیلترهای گوناگونیی عبور کنند.
همان موقع یکیی از تصاویریی که از وی پخش شد مربوط به چند ماه پیش از فرارش بود که با چفیه در راهپیمایی 22 بهمن یا یک راهپیمایی دیگر شرکت کرده بود و این قطعاً یکیی از تکنیکهای مفید و رایج عبور از اینگونه فیلترها است.
تا اینجای کار هم چندان غیرمنتظره نبود، ولی مسأله وقتی عجیب شد که تصاویریی کاملاً متفاوت و غیرمنتظره از نحوهی پوشش خانواده این فرد منتشر شد. تقریباً غیرمعقول است که تصاویر رسمی یک خانوادهای که مذهبی بوده، در عرض چند ماه یا یکسال از وضعیت محجبه به وضعیت کاملاً غیرمحجبه برسد.
2.
نمونه دیگر مربوط به ازدواج فرزند یکی از مسئولان دولت پیش میشود که فریاد انقلابخواهی و استکبارستیزی او بر هر صدای دیگر غالب بود، و اگر فرزندان کسان دیگر با چنین ازدواج و همسرانشان با چنین حجابیی در عرصهی عمومی ظاهر شوند مورد خطاب و عتاب قرار میگیرند، ولی اینان درباره خودشان سکوت میکنند.
***
از این نمونهها زیاد است که شمردن آنها مثنوی هفتادمنکاغذ خواهد شد اما سؤال مفیدییکه میتوان پرسید این است که چرا در یک جامعه ریاکاری شدیدتر از جامعهی دیگر است؟
در این مورد باید گفت هرگاه در یک جامعه سناریونویسی و ایفای نقش بر زندگی عادی مردم غلبه کند، و مردم برای رسیدن به منابع کمیاب قدرت، ثروت و منزلت، مجبور شوند که براساس سناریوهای نوشتهشده نقش زندگی را آنطور که سناریونویسان میخواهند بازی کنند، ریا به یک واقعیت فراگیر تبدیل خواهد شد.
روی دیگر سکه این است که این بازی و فیلم دیر یا زود به پایان میرسد، و تا ابد نمیتوان براساس آن، زندگی را ادامه داد.
به همین دلیل است که بر اثر وزش یک باد ملایم نیز درخت زندگی اجتماعی که پیش از این بهواسطهی موریانهی ریا از درون تهی شده است سقوط خواهد کرد، آنگاه تازه متوجه میشویم واقعیت وجودی افرادیی پیرامون ما که یک عمر جلوی روی ما نقش بازی کردهاند، چه بوده است.