چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

 از نظر من ادبيات دوسرزيان پاندولي بين دو قطب «جمكران» و «تخت جمشيد» نقش تخريبي اصلي را داشته، چون اعراب از اين هر دو گريزان‌اند و در مظلوميت امام و انقلاب هم همين بس كه اين هر دو زاييده‌ي انقلابي‌شده‌هاي پس از انقلاب است و بس.

منظورتونو نفهميدم. جمکران و تخت جمشيد؟ ميشه بيشتر توضيح بدين؟ با بقيه صحبتتون موافقم.

پاسخ

منظور من بعضي گفتمان‌هاي سال‌هاي اخير بود كه به‌جاي تأكيد بر مشتركات همه‌ي مسلمانان به‌عنوان يك اصل، و البته دفاع در مقام ضرورت از عقايد تشيع در فرع؛ تركيب‌يي از افراط در شيعه‌نمايي (از شايعات جاي خالي براي صاحب الزمان عج گذاشتن و ميثاق‌نامه در چاه جمكران انداختن تا حد اعلاي آن، بيان رجعت چاوز، در حال‌يي كه جزئيات خود رجعت معصومين بر خيلي از شيعيان هم شفاف نيست) از سويي و ايراني‌گري (مكتب ايران، بزرگ‌نمايي كوروش و ... ) بود كه هر دو و مخصوصاً دومي بهانه‌هاي خوب‌يي به قلم‌به‌مزدان عرب داد كه بگويند ديديد اين‌ها دنبال همان مجوسي‌گري خود هستند و ... و خودم مقالات‌يي از اين دست را در رسانه‌هاي آن‌ور خليج فارس ديده‌ام.

مشکل اينجاست که اکثر مردم اين کشورها اصلا نمي دونن ايران کجاست! و خيلي ها ايران رو با عراق اشتباه گرفتن! ما هم داريم همونکاري که شما ميگي رو ميکنيم فقط بايد يکم بيشترش کنيم. ما که نيومديم تو دنيا فرياد بزنيم ما جنگ مي خوايم ما بمب اتمي مي خوايم و... به همون اندازه که الان اطلاعات مردم بالاتر رفته بصيرت داشتن هم سخت تر شده. در هر صورت دليل اين که چرا قلبها اينگونه مخالف ما شده اند بي اطلاعاتي خيلي ها و يا داشتن اطلاعاتي که از رسانه هاي ايران هراسانه بدست آمده ، است و راه مقابله هم حقا همان است که گفتيم. مشکل ما چه به عنوان ايراني چه مسلمان اين است که ما را نمي شناسند و گرنه تنها عده ي کمي کافر قلب و گوش مختوم هستند که با شناختن درست اسلام( و يا ايران) باز هم مخالفت مي ورزند.

پاسخ

با تشكر مجدد از علاقه‌ي شما به تداوم صحبت، من با نتيجه‌گيري شما موافق‌ام اما چون دغدغه‌ي من صرفاً جهان اسلام بود به‌هيچ‌وجه نمي‌توانم با اين نظرتان را كه «اکثر مردم اين کشورها اصلا نمي‌دونن ايران کجاست و خيلي ها ايران رو با عراق اشتباه گرفتن» موافق باشم، مگر مي‌شود يك مسلمان فرق ايران و عراق را نداند؟ البته اگر «شيعه» بودن عراق در استدلال شما مهم است همان اشكال سربرمي‌آورد كه ما شيعيان چرا آن ميراث ناياب اهل البيت را اين‌قدر بد معرفي كرده‌ايم و ان‌شاءالله روند همان باشد كه شما فرموده‌ايد. اين خيلي جاي تأسف دارد كه بيماريي دارد مي‌ميرد و داروي شفابخش مرض مهلك او دست ماست ولي اين‌قدر به ما اعتماد ندارد كه آن را از دست ما بگيرد! نمي‌خواهم بحث را سياسي كنم ولي از نظر من ادبيات دوسرزيان پاندولي بين دو قطب «جمكران» و «تخت جمشيد» نقش تخريبي اصلي را داشته، چون اعراب از اين هر دو گريزان‌اند و در مظلوميت امام و انقلاب هم همين بس كه اين هر دو زاييده‌ي انقلابي‌شده‌هاي پس از انقلاب است و بس.استدلال ديگر من عليه اين نظرتان كه «ما را نمي‌شناسند» نزولي بودن اين روند است، اگر اصلاً نمي‌شناختند كه روند ثابت بود اما چه‌طور اين درصدها پس از حماسه‌ي 33 روزة‌ي حزب‌الله بالاي هفتاد تا هشتاد درصد بود؟ در توطئه‌ي وهابي‌ها و ... شك ندارم ولي در كم‌كاري و جهل و تعصب بعضي از خودمان هم هم!
خب شايد به دليل عدم بصيرت و يا حق نشناسي آنها داشته باشد. در هر صورت به ما ربطي ندارد و مانعي براي ما در رفتن راه حق نخواهد بود زيرا ما اگر حقيقتا ايمان داشته باشيم از هيچ کس جز خدا توقع تشکر نخواهيم داشت. آيا طرفداران حضرت علي بيشتر بودن يا مخالفانشون؟ تا قبل از اينکه عثمان بميره و مردم پشيمون بشن مخالفا خيلي بيشتر بودن درباره ساير امام ها هم يه همچين موقعتي وجود داشته. به نظرم اين خوب هم هست! نشون ميده ما هنوز بر راه درست قرار داريم.
پاسخ

با تشكر از نظر جناب‌عالي من نمي‌توانم با مبناي تحليل شما مخالف باشم ولي دو تبصره دارم: اول مسأله‌ي روند است، يعني شيب افكار عمومي جهان اسلام كه مهم‌تر از مقدار مطلق آن است. بزرگ‌ترين قدرت انقلاب ما، جلب قلوب بدنه‌ي مردم و فطرت الهي آن‌ها بود، هم درون ايران و هم در ساير كشورها و به نظر من، امام نيز پس از لطف خدا روي همين قدرت نرم حساب كرده بود كه مي‌گفت آمريكا هيچ غلط‌يي نمي‌تواند بكند. ما بايد انرژي بيش‌تريي براي اقناع و گفتگوي حقيقي صرف كنيم، چه درون كشورمان و چه با اهالي مطبوعات و رسانه و دانشگاهيان و علماي جهان اسلام؛ و چه بسا براي آن كه كمك كنيم كل جهان اسلام دوباره بر اسراييل تمركز كند انعطاف ما در برخي رفتارهاي شاذ مانند عزاداري‌ها و ... هم لازم باشد.نكته‌ي دوم درباره‌ي مقطع زماني شبيه‌سازي شماست كه بايد مقايسه را از پس از قتل عثمان شروع مي‌كرديد كه البته مي‌پذيرم شايد در اين دوران هم محبوبيت امام در بدنه‌ي ناآگاه جامعه‌ي كم‌سواد آن موقع نزولي بوده است اما سطح سواد و اطلاعات مردم حالا به‌اندازه‌ي كافي بالاتر هست كه اگر حرف حق و رفتار بي‌تناقض ببينند بتوان قانع‌شان كرد.
چه فرقي مي کند؟ تمام دنيا با ما باشند يا بر عليه ما، ما بر راه حق استوار خواهيم بود. اتفاقا چون هدفمون عدالت و آزاديه بايد دشمنامونن بيشتر باشه.
پاسخ

مطلب درست‌يي فرموده‌ايد اما به نظر من اين همه‌ي ماجرا نيست. اين نظرسنجي (البته به فرض صحت آن، كه ظاهراً شما هم آن را زير سؤال نبرده‌ايد) از دولت‌ها انجام نشده، از «مردم» انجام شده و اين كه بگوييم نظر مردم دنيا مهم نيست محل ترديد است. ما تابع پيامبريي هستيم كه «بر قلوب» مردم حكومت مي‌كرد ... آيا واقعاً حق نظام ما با آن‌همه حمايت از مردم مصر عليه مبارك، يا مردم لبنان در برابر اسراييل و حتا كمك به بازسازي آن، و بدتر از همه «مردم» فلسطين همين است؟ من شك دارم. به نظر من يك جاي كار ايراد دارد.