انگیزه اقتصادی و معضلات فرهنگی
انگیزهی اقتصادی و معضلات فرهنگی
www.den.ir
علی ابراهیمنژاد*
در بین ما ایرانیان رسم است که پس از بازگشت حاجی از زیارت خانهی خدا مراسمیی برپا میشود و اقوام و آشنایان به دیدار وی میروند. لابهلای خاطرات خوش دیدار خانه خدا، یکیی از بحثهای همیشهگی گلایه از خریدهای قابلتوجه حجاج ایرانی و صرف کردن زمان زیاد در بازارها در مقایسه با زوار سایر کشورها است. صحنهی ناخوشآیند حضور برخی حجاج ایرانی در بازار در وقت نماز نیز گاه دستآویزیی برای انتقاد از فرهنگ ایرانی و شیعی شده است. سازمان حج و زیارت نیز بنا بر احساس مسوولیت در این زمینه اقدامات فرهنگی گوناگونیی انجام داده است، اما در مجموع میتوان گفت این معضل طی سالهای اخیر کمآبیش پابرجا بوده است. اما سوال این است که چرا در کشوریی که بسیاریی از مردم سالها در آرزوی سفر حج انتظار میکشند، بخش بزرگیی از این فرصت گرانبها در بازارها به هدر میرود؟
اجازه دهید چند معضل فرهنگی دیگر را هم مرور کنیم:
چهگونه ممکن است کشوریی که مردمانش اگر تکهی نانیی روی زمین باشد، آن را میبوسند و اجازهی لگدمال شدن برکت خدا را نمیدهند، بالاترین میزان ضایعات نان را در جهان داشته باشد؟
چرا ملتیی که یکیی از مهمترین آموزههای دینیش اجتناب از اسراف است و انواع و اقسام فرهنگسازیها و برنامههای تلویزیونی اصلاح الگوی مصرف در آن اجرا میشود، سرانهی مصرف انرژی و برقش چندین برابر کشورهایی است که به زعم ما فرهنگ سرمایهداری و مصرفگرایی را ترویج میکنند و در آنها خبریی از «بابا برقی» هم نیست؟!
چرا در بین ما ایرانیان فرهنگ تولید ضعیف است و فرهنگ دلالی و یکشبه ثروتمند شدن تا این حد پررنگ شده است؟
چرا در بین تولیدکنندهگان ایرانی فرهنگ صادرات وجود ندارد و بهرغم وجود انواع و اقسام جوایز صادراتی، این فرهنگ در کشور نهادینه نمیشود؟
چرا در کشور ما فرهنگ مصرف کالای داخلی وجود ندارد؟
...
پاسخ بسیاریی از سوالات اینچوناینی که ظاهرا از معضلات فرهنگی جامعه ما به حساب میآیند و سیاستگذاران نیز عمدتا به دنبال راه حلهای فرهنگی برای آنها هستند را میتوان در انگیزههای اقتصادی مردم جستوجو کرد. در حقیقت، وجه مشترک اکثر این معضلات، نادیده گرفتن انگیزههای اقتصادی مردم در حوزهی سیاستگذاری است. به زبان سادهتر، بسیاریی از سیاستگذاریهای انجامشده در کشور ما به گونهیی است که منافع فرد و جامعه را در تضاد قرار میدهد و آنوقت انگشتبهدهان میمانیم که چهطور این مشکل را با فرهنگسازی حلوفصل کنیم. صدالبته فرهنگسازی و اقدامات فرهنگی در جای خود لازم و تاثیرگذار است، اما اگر قیمت بنزین را ارزانتر از آب معدنی و نوشابه نگه میداریم، نباید انتظار داشت بتوان با فرهنگسازی استفاده از حملونقل عمومی را در جامعه رواج داد.
طرح هدفمندسازی یارانهها و بحران ارزی در سالهای اخیر دو آزمایشگاه طبیعی برای مشاهدهی تأثیر انگیزههای اقتصادی در معضلات بهظاهر فرهنگی جامعهی ایران است. بنابر آمارهای رسمی، میزان مصرف گندم پس از هدفمندی یارانهها حدود 31 درصد و مصرف بنزین و برق نیز به ترتیب 4 درصد و 10 درصد کاهش یافته است. از سوی دیگر جالب است که در حالیی که شدیدترین تحریمها در سال 91 علیه کشورمان وضع شد و بهرغم کاهش 30 درصدی صادرات محصولات پتروشیمی، صادرات کالاهای پایهی غیرنفتی مانند محصولات کشاورزی و صنعتی 24 درصد افزایش داشته است. جای تعجب نیست اگر قدرت رقابتپذیری کالاهای ایرانی به مدد واقعیتر شدن قیمت ارز افزایش یابد، به جای واردات سنگ قبر از چین، بازرگانان ما کسب سود را در بازاریابی و صادرات کالاهای ایرانی به سایر کشورها ببینند و بدون نیاز به هزار و یک رقم جایزه صادراتی، آستینها را برای صادرات بالا بزنند. و تأملبرانگیزتر از همه این که بنابر اعلام سازمان حج و زیارت، در سال گذشته و بعد از افزایش قیمت ارز، حجم بار حجاج ایرانی 30 درصد کاهش یافته است!
هدف این نوشتار، تأیید بیچونوچرای طرح هدفمندی و جهش ناگهانی قیمت ارز نیست، چه آنکه بسیاریی از دستآوردهای مثبت آنها در نتیجهی تورم لگامگسیختهی کنونی در حال ذوب شدن است؛ بلکه هدف صرفن یادآوری این نکته است که انگیزههای اقتصادی گاه در لباس معضلات فرهنگی رخ مینمایند و اگر در تصمیمات سیاستی، این انگیزهها را نادیده بگیریم، آنوقت است که سُرنای سیاستگذاری را از سر گشادش میزنیم: از یک سو سازمان حج و زیارت برنامههای متعدد فرهنگی برای زائران تدارک میبیند و چند قدم آنطرفتر دولت به زائران دلار ارزان میدهد تا از ثواب خرید سوغات چینی بینصیب نمانند.
* دانشجوی دکترای فاینانس در Boston College آمریکا