سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاهى اندیشیدن، جهادى کار کردن

استدلالهای موافقان و مخالفان اصل تعیین حداقل قانونی دستمزد

مطلب‌یی دریافتی


مسئله حق تعیین حداقل دستمزد از مسائل کلیدی دستمزد بگیران یا کارگران یدی یا یقه ‌آبی‌ها در همه جای دنیا از جمله ایران است. در مذاکرات میان اتحادیه‌ها و سندیکا‌ها با کارفرمایان همیشه این موضوع به چشم می‌خورد. همچنین همپیمانان این نهاد‌ها در سطوح محلی، ایالتی و ملی تلاش می‌کنند بحث افزایش حداقل دستمزد را به پیش برند.

در مقابل طرفداران بازار آزاد و لیبرال‌ها با تعیین حداقل دستمزد به عنوان دخالت دولت در بازار و روابط میان کارفرما و کارگر مخالفت می‌کنند. نیروهای محافظه کار و لیبرال نیز در مقابل احزاب کارگر و چپ با تعیین یا افزایش حداقل دستمزد مخالفت می‌کنند. چرا لیبرال‌ها با تعیین حداقل دستمزد یا افزایش آن مخالف‌ و کارگران و اتحادیه‌های کارگری با آن موافق‌اند؟ هر طرف چه دلایلی برای موافقت و مخالفت خود دارد؟

چرا باید باشد؟

1. بسیاری از کارگران و اعضای اتحادیه‌های کارگری معتقدند که تعیین حداقل دستمزد همانند حق اعتصاب، حق تشکیل اتحادیه، و حق برخورداری از دستمزد برای ایام بیماری و زایمان جزء حقوق بشر است و لیبرال‌های معتقد به بازار آزاد و حقوق بشر (لیبرال‌های اقتصادی و سیاسی) نمی‌توانند با آن‌ها مخالفت کند.

2. کارگرانی که کارشان را به ازای ساعت به شرکت‌های بزرگ و کوچک می‌فروشند انتظار دارند که با 40 ساعت کار در هفته بتوانند زندگی خود را بگذرانند. به همین دلیل کارفرما باید دستمزدی به کارگر خود در حد تامین حداقل‌های زندگی برای حداقل یکی از والدین یک خانواده چهارنفره شامل بر غذا، پوشاک، مسکن، ارتباطات، بهداشت و آموزش را تامین کند.

3. با درنظر گرفتن معافیت شرکت‌هایی که درآمد سالانه‌شان کمتر از 500 هزار دلار در سال است و معاملاتی در سطوح میان ایالتی ندارند حداقل دستمزد در رابطه میان افرادی که کاری برای یکدیگر می‌کنند (مثل بنا و نقاش و تعمیراتچی که البته همه? این‌ها چندین برابر حداقل دستمزد از دیگران دستمزد می‌گیرند) یا با کاسبی‌های کوچک محلی سروکار دارند اعمال نمی‌شود. از این جهت خدشه چندانی در ارتباطات کاری افراد از این حیث پیدا نمی‌شود. حداقل دستمزد عمدتا برای فعالیت‌هایی است که تعداد کارگرانی بیش از پنج نفر دارند و میزان درآمد آن‌ها بالاست.

4. نمی‌توان پر شدن فاصله میان درامد افراد و میزان نیازشان را به چترهای حمایتی واگذار کرد چون برخی از افراد به دلایل اجتماعی (احساس نقض کرامت یا مسخره و تحقیر شدن از سوی دیگران) نمی‌خواهند از منافع و امتیازات چترهای حمایتی مثل کارت غذا یا بیمه بهداشت مجانی یا سوخت مجانی در زمستان یا کمک هزینه برای مسکن یا مسکن مجانی استفاده کنند.

5. اینکه برخی می‌گویند حداقل دستمزد باعث بیکاری افراد کم مهارت و جوان می‌شود صحت ندارد. تنها بخشی از اقتصاددانان با این توجیه با حداقل دستمزد مخالف هستند و نه همه آن‌ها. همچنین پایین بودن دستمزد‌ها ضرورتا به توسعه? کار‌ها و تولیدات منجر نمی‌شود تا میزان بیکاری کاهش یابد. همچنین استدلال موافقان حداقل دستمزد در اینجا این است که معلوم نیست همه جا کارفرما انگیزه لازم برای توسعه کار خود را داشته باشد یا اصولا بازار مقتضی این توسعه باشد.

6. بدون تعیین حداقل دستمزد، کارفرمایان می‌توانند از نا‌آشنایی افراد با بازار کار سوء استفاده کرده و حقوق ان‌ها را نقض کنند.

چرا نباید باشد؟

1. لیبرال‌ها با مجبور کردن دیگران برای مشارکت در اعتصاب، مجبور کردن دیگران برای پرداخت حق عضویت در اتحادیه‌ها و سندیکا‌ها، و دیگر اجبارهایی که ناقض خواست و تمایل فردی است مخالفت می‌کنند. در باب حداقل دستمزد همه لیبرال‌های کلاسیک متفق‌القول هستند که در نظر گرفتن آن کار نادرستی است چون دولت در قرارداد میان دو نفر یا یک شخص حقوقی و یک شخص حقیقی دخالت می‌کند. این دخالت فرا‌تر از تضمین حقوق افراد یا مداخله در امور صوری قرارداد است و به محتوا وارد می‌شود. مشکل ناکافی بود درآمد برخی از افراد نیز با چترهای حمایتی دولت قابل حل است. نمی‌توان هر دو را داشت.

2. مشکل کارگر آمریکایی 7. 25 دلار حداقل دستمزد فدرال نیست بلکه کمبود مشاغلی با دستمزد بالا، وضعیت بد مدارس در برخی از مناطق تا حد ترک تحصیل بسیاری از دانش آموزان و وارد شدن آن‌ها به بازار کار بدون مهارت، خروج بسیاری از کارخانه‌ها از ایالات متحده برای پرداخت دستمزدهای بسیار پایین به کارگر خارجی در محل زندگی او، به واسطه فقدان قوانین بین المللی در این قلمرو، و نفوذ بیش از حد لابی شرکت‌های بزرگ در کنگره است.

به همین شکل مشکل کارگر ایرانی در سال 1392 صرفا حداقل دستمزد 487 هزار و 125 تومانی (خبر آنلاین 21 اسفند 1392) یا به روایتی دیگر میان 541 تا 638 هزار تومان (مهر 8 اردیبهشت 1392) نیست بلکه واردات انبوه و تضعیف بنیه تولید در کشور، بالا رفتن نقدینگی (به واسطه چاپ بی‌حد و حصر پول) و بدان دلیل تورم افسار گسیخته، رشد اقتصادی صفر یا منفی، فساد گسترده مقامات در بخش‌های اقتصادی، دولتی بودن اقتصاد و رانت‌ها و امتیازات طبقه حاکمه است. کارگر ایرانی نیازمند درآمد نفت برای مخارج روزمره خود نیست؛ او کار آبرومند و ماهرانه می‌خواهد. درآمد نفت را نیز برای سرمایه گذاری جهت بازنشستگی و آموزش و ساخت زیرساخت‌های کشور می‌خواهد.

3. نه تنها شرکت‌های کوچک با درآمد کمتر بلکه همه شرکت‌ها را باید از حداقل دستمزد معاف کرد. همچنین بخش عمومی و دولتی را نیز باید از این امر معاف کرد. بدین ترتیب بخش عمومی و دولتی نیز نباید حداقل دستمزد داشته باشند یا گذاشتن حداقل دستمزد را به اندازه یا درآمد شرکت ربط داد. افراد و شرکت‌ها باید بتوانند بر سر میزان دستمزدی که می‌دهند یا می‌گیرند بر اساس قیمت‌های بازار با هم مذاکره کنند و راه باید برای چانه زنی باز باشد. در یک بازار آزاد که شغل به اندازه کافی وجود داشته باشد افراد می‌توانند برای کار خود دستمزد مکفی نیز دریافت کنند. از همین جهت توسعه و بهبود زیرساخت‌ها، تحقیق و توسعه علم و تکنولوژی، و بسط علم و تکنولوژی از طریق آموزش که همه ایجاد شغل می‌کنند از وظایف جدی دولت است. دولت به جای ایجاد شغل یا حمایت از کارگر با تعیین حداقل دستمزد باید به زمینه سازی برای بسط مشاغلی با درآمدهای مکفی اقدام کند.

4. مزایا و منافع چترهای حمایتی به شکلی در اختیار افراد قرار می‌گیرند که افراد هیچ نیازی به آشکار کردن دریافت آن‌ها ندارند. یک خانواده می‌تواند از این امکانات استفاده کند بدون آنکه فرزندان یا افراد فامیل از این امر آگاهی پیدا کنند. الکترونیک شدن واریز این مزایا و صدور کارت‌های الکترونیک به خصوصی شدن هرچه بیشتر این امر یاری رسانده‌ است.

5. برخی از اقتصاددانان بر این باورند که تعیین حداقل دستمزد یا افزایش آن می‌تواند موجب بیکاری کارگران غیر ماهر و جوان شود. استدلال آن‌ها این است که اگر هزینه نیروی کار کاهش یابد سود بیشتری نصیب کارفرما می‌شود و او با توسعه کارش می‌تواند کارگر بیشتری استخدام کند.

6. وظیفه دولت آموزش و پرورش شهروندانی است که بتوانند در برابر کارفرما از حقوق خود دفاع کنند و در روابط کار کسی نتواند حقوق آن‌ها را نقض کند. وظیفه‌ای دولت همانند مادر یا سرپرستی نیست که در همه جا به دنبال فرزند صغیرش رفته و نگذارد سر او کلاه بگذارند.

***
دو طرف بحث بر سر ضرورت تامین حداقل‌های زندگی افراد توافق دارند اما دو روش متفاوت را توصیه می‌کنند. یکی به سازوکارهای بازار آزاد باور دارد و دیگری به تضمین‌هایی که در شرایط عدم کفایت بازار آزاد باید بدان‌ها اتکا کرد. یک طرف آزادی افراد برای ورود به یک قرارداد را اصل می‌گیرد و دیگری بیشتری به نتیجه فکر می‌کند و می‌خواهد از پیامدهای دل ناچسب نتیجه? کار جلوگیری کند. یکی درآمد کم را بخشی از واقعیت ناشی از آزادی انتخاب شغل یا استخدام نیروی کار و ریسک محفوف در آن حساب می‌کند و دیگری درآمد کم را ناشی از استثمار کارفرمای سرمایه دار تصور می‌کند.


مدرک دکترا، ساعت رولکس و تخم مرغی که به شام نمی رسد

www.alef.ir
نقدی بر نظام آموزش عالی کشور
رضا شعبان‌علی
از سال 80 که مدرک لیسانس‌م را با معدل‌یی بالا، از دانشگاه صنعتی شریف گرفتم تا سال 1384 باید دائماً جواب دوستان‌م را میدادم که چرا فوق لیسانس نمی‌گیری. دو باریی هم کنکور شرکت کردم و با رتبه‌ی خوب در دانشگاه خودم قبول شدم اما نرفتم. سال 86 که کارشناسی ارشد مدیریت را از دانشگاه شریف گرفتم (با رتبه و معدل بالا) باز تا امروز، دوستان زیادیی می پرسند که چرا دکترا نمی‌گیری…
پراکنده در جاهای مختلف جواب داده‌ام. اما گفتم یک پاسخ تفصیلی این‌جا بنویسم …

مقدمه‌ی اول:
یک واقعیت وجود دارد. نباید نظام آموزشی، به مسیر رشد و پرورش ما جهت بدهد، این ما هستیم که مسیر رشد خود را انتخاب و ترسیم میکنیم. شاید سال‌ها بعد، علاوه بر دکترا و پست دکترا، پست پست دکترا، پست پست پست دکترا و … هم در دانشگاه ها شکل گرفت. یعنی ما دیگر باید زندگی خود را تعطیل کنیم و تا دم مرگ به در دانشگاهها دخیل ببندیم؟
هر درجه تحصیلی معنا و مفهوم و کارکردی دارد.

اجازه بدهید که اول در مورد کارشناسی بگوییم.
خود کارشناسی یکی از ترجمه های غلط و طنز آمیز است. کارشناس کسی است که سالها تخصص و تجربه دارد. ما هر کسی که چهار سال در دانشگاه میچرخد و غذای ارزان میخورد و روی صندلی های سفت دانشگاه، مینشیند و اس ام اس بازی میکند و با تقلب در پایان ترم نمره ای می آورد، کارشناس مینامیم!
لیسانس واژه متفاوتی است. لیسانس یعنی مجوز? چیزی مثل جواز کسب!

من وقتی لیسانس مهندسی مکانیک گرفتم، یعنی میتوانم و مجازم با این دانش، امرار معاش کرده و حق دارم در مورد آن حوزه، تا حد دانشم اظهار نظر کنم. من باید چند سال در آن حوزه کار کنم تا به یک «کارشناس» به معنای واقعی کلمه تبدیل شوم.
به همین دلیل، در عمده کشورهای دنیا، مردم رشته لیسانس خود را با نگرشی به بازار کار و نیازهای روز جامعه، انتخاب می کنند. فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد، برای کسانی است که میخواهند در یک حوزه خاص عمیقتر شوند. عموماً وقتی معنی پیدا میکند که کسی لیسانس خوانده و مدتی در آن حوزه کار کرده و سپس تصمیم میگیرد به دانش خودش در آن حوزه عمق دهد.

مثلاً من مکانیک خوانده ام، سالها در صنعت کار میکنم، میبینم حوزه کنترل و اتوماسیون حوزه جذابی است که دانش من در آن محدود است. به دانشگاه برمیگردم تا دانش خودم را در آن حوزه خاص ارتقاء دهم. طبیعی است کسی میتواند این مقطع را به پایان ببرد که معلومات خود را در حوزه ای با رعایت روش شناسی علمی، به نتایجی کاربردی تبدیل کرده و گزارشی از این فعالیت (تحت عنوان تز یا مقاله) ارائه نماید.
دکترا برای کسانی است که رسالت خود را تولید علم و پیشبرد مرز دانش جهان در یک حوزه تخصصی می دانند.

مقدمه دوم:
اما در ایران تعریف متفاوتی در ذهن مردم است. همه فکر میکنند تا جایی که وقت و استعداد دارند باید این مقاطع را درست یکی پس از دیگری ادامه دهند!
کارکرد اصلی هم، نه دغدغه توسعه دانش و مهارت فردی است و نه پیشرفت علم. عمدتاً یک عنوان است.
این را از اینجا میفهمم که میبینم برخی دوستانم در دوره دکترا، درد دل میکنند که باید هر هفته یک مقاله بخوانند! این خود نشان میدهد که مقاله خواندن، یک «درد» است نه «غذایی برای یک روح گرسنه علم».

اما حالا دلایل من:
- ما در شرایط امروز کشور، در عمده رشته ها – نمیگویم همه. میگویم عمده – مصرف کننده دانش تولیدی جهان هستیم یا اگر هم نیستیم بی دلیل دست به تولید دانش زده ایم (فقط برای حفظ پرستیژ کشور و رتبه های علمی). ما هنوز یک مصرف کننده صحیح هم نیستیم. به همین دلیل مدرک کارشناسی هم، زیادتر از نیازمان است.
شاید به همین دلیل مسئولان امر، ده ها واحد درس عمومی را به مجموعه دروس دانشگاهی افزوده اند تا این چهار سال به هر حال به شکلی پر شود!

من کارخانه های بنز و بی ام و و برخی از برترین صنایع دنیا را از نزدیک میشناسم و بارها بازدید کرده ام. مرکز طراحی آنها پر از کسانی است که لیسانس (یا به قول آنها دیپلم مهندسی) دارند و یکی دو نفر دکتر هم برای پرستیژ به مدیریت برخی واحدها منصوب شده اند. من نمیفهمم اگر تولید بنز با لیسانس ممکن است چرا داشتن انبوهی فوق لیسانس و دکترا، به مونتاژ پژو منجر شده است!

- در بسیاری از حوزه ها ما هنوز Generalist هم نداریم پس چرا باید به دنبال Specialist برویم.
در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص «تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن 30 تا 40 سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران» تز بنویسم!
شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…

- شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…

- تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.

- مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای 5000 ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) 2 یا 3 کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.

خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که 15 سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.

من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکت های ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…
یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط می کنند.
یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمی گیرند.
یا شبیه…

موفقیت به سبک ایرانی!

www.alef.ir
حجت شب‌گرد 

نود دقیقه دفاع! خوب بازی نکردیم اصلا. چند تا گل هم نخوردیم. اما ناگهان ورق برگشت. فقط یک اتفاق! قوچان نژاد گل زد. رفتیم جام جهانی! حالا همه به هم تبریک می‌گویند. مملکت رفته روی هوا. تحلیل‌گرها می‌گویند دفاع منطقی و جانانه‌یی کردیم. همه بهترین اند الان. مربی، بازی‌کن، فدراسیون ...

فرض کنید آن یک اتفاق پیش نمی‌آمد! چه می‌شد؟

بازی‌کنان بی‌تعصب بازی کرده بودند. 90 دقیقه توی لاک دفاعی بودیم از ترس. از اول هم معلوم بود با این تیم به جایی نمی‌رسیم. مربی که حتما باید عوض می‌شد، حیف آن همه دلار که خرج‌ش کردیم. فدراسیون هم که سیاه‌ترین مدیریت طول تاریخ را دارد و باید کن‌فیکون شود. وزارت ورزش، در این مدت غیر بازی‌های سیاسی هیچ دغدغه‌یی نداشته. و عادل خان بود و کلی برنامه‌ی جنجالی و فحش و فضیحت هایی که مهمان‌های‌ش نثار هم می‌کردند!

خوب شد رضا فرصت را از دست نداد!

راستی چرا ما مردم این‌طوری هستیم؟ ربط‌یی به فوتبال هم ندارد فقط


کی روش هم ما را شناخت!

برخی از تحلیل‌گران فوتبال، صعود افتخارآفرین تیم ملی به جام جهانی 2014 را حاصل آشنا شدن کی‌روش با روش‌ها و فرهنگ و بازیکنان فوتبال ایران دانستند. همان آشنایی ویه‌را که 16 سال پیش در ملبورن بین دو نیمه، وقتی 0-2 عقب بودیم به اعضای تیم گفت توصیه‌ی خاص‌یی ندارم، هرجور راحت‌اید بازی کنید، با دل‌تان بازی کنید ... و ما در نیمه‌ی دوم با زدن 2 گل، دومین حماسه‌ی سال 76 را آفریدیم و در مجموع استرالیا را بردیم! اما این آشنایی سویه‌ی دیگریی هم دارد که در نقل‌قول‌های زیر در مصاحبه‌ی اخیر او به نقل از www.isna.ir هویداست:

«امروز روزیی بود که کسان‌یی که متحد بودند، به نتیجه رسیدند. امروز روزیی به‌یادماندنی بود و این احساس خوب‌یی است که میلیون‌ها هوادار ایرانی را خوش‌حال و شادی‌ت را با آن‌ها تقسیم کنی ... از کسان‌یی باید تک به تک تشکر کنم که تعداد آن‌ها زیاد نیست ...

یک روز خوب است و یک روز بد. یک روز ضد ماست و روز دیگر با ما. در روزهای اخیر روزهای خوب‌یی را سپری کردیم. شما می‌توانید در روزهای خوب‌تان شاهد دوستان زیادیی کنارتان باشید. ولی وقت‌یی روزهای خوب را سپری نمی‌کنید، آن وقت است که باید کیفیت دوستان خوب‌تان را بررسی کنید و تعداد کسان‌یی که کیفیت خیلی خوب‌یی داشتند زیاد نبود ...

درباره‌ی آینده می‌توان آسان صحبت کرد. ما دو راه داریم، یا به برزیل برای تفریح و تعطیلات می‌رویم یا به برزیل می‌رویم تا با شرافت و غرور بازی کنیم. اگر می‌خواهید به تفریح بروید، نمی‌خواهم عضویی از شما بشوم. ترجیح می‌دهم در زمان دیگریی برای تفریح به آن‌جا بروم. باید خیلی چیزها را عوض کنیم. نمی‌توان بدون حمایت ملت کار را ادامه داد. اولین کار این است که برای آینده به‌سختی کار کنیم ... باید بزرگ فکر کنیم و اهداف بزرگ‌یی داشته باشیم. باید سخت تلاش کنیم و آماده باشیم. آنقدر قوی باشیم تا از گروه‌مان صعود کنیم ...

فوتبال بین‌المللی مثل ایران نیست که تا یک تعطیلی می‌رسد، همه چیز را تعطیل می‌کنند. در ایران شما باید چهارشنبه تصمیم بگیرید بعد می‌گویند، پنجشنبه و جمعه تعطیل است پس بگذاریم برای شنبه. اما شنبه هم کاریی نمی‌کنید ...

الان وقت شادی است، باید خوش‌حال باشیم و جشن بگیریم. بله، امروز باید از صعود لذت ببریم اما فردا صبح باید برویم به دفتر و کارمان را انجام دهیم. فردا دیگر زمان شادی کردن نیست ...

باز هم می‌گویم که ایران خانه‌ی من است. از سال گذشته این موضوع را گفته بودم اما هر روز برای همان روز برنامه‌ریزی می‌کنم و فردا هیچ مشخص نیست. دلیل آمدن به ایران این بود که تیم را به جام‌جهانی ببرم و بتوانیم در این تورنمنت بازی کنیم. من مربی‌ام و زندگی‌ام این گونه است که رقابت کنم و ببرم. کلمات من همان‌یی است که گفتم. اگر می‌خواهیم به برزیل برویم تا رقابت کنیم، من هستم. »


چرا مدیریت خدمتگزار کمتر رواج یافته است؟

www.den.ir
برگردان: مریم رضایی
[ویرایش شخصی همین بلاگ]

 

 

مفهوم «مدیریت خدمت‌گزار» مفهوم‌یی قدیمی است که می‌گوید نقش اصلی یک مدیر خدمت کردن به دیگران، ‌به‌خصوص کارمندان است. نمونه‌ی عملی این مفهوم را چند سال پیش در جلسه‌ی هیأت مدیره‌ی شرکت سرویس مستر دیدم؛ وقتی که ویلیام پولارد، مدیر عامل شرکت، قبل از شروع جلسه یک فنجان قهوه را روی میز ریخت. 

او به جای این‌که فردیی را برای تمیز کردن قهوه‌ی ریخته‌شده صدا کند، از یک‌یی از هم‌کاران خواست پارچه و ماده‌ی پاک‌کننده‌یی بیاورد و سپس خودش مشغول پاک کردن شد. نکته‌ی قابل توجه این بود که اعضای هیات مدیره و کارمندان چندان توجه‌یی به اقدام او نداشتند. به نظر می‌رسید مدیریت خدمت‌گزار در این شرکت به امریی عادی تبدیل شده باشد. 

لائوتسه در قرن پنجم پیش از میلاد در مورد مدیریت خدمت‌گزار این‌گونه گفته است: «متعالی‌ترین فرمان‌روایان افرادیی هستند که مردم حضور آن‌ها را خیلی حس نمی‌کنند. فرد عاقل و دانا خود را بی‌اهمیت جلوه می‌دهد و کم‌تر سخن می‌گوید [به حدیی که] وقتی کاریی به‌خوبی انجام می‌شود، همه‌ی مردم می‌گویند، ما همه‌گی به آن دست یافته‌ایم.»

تجسم مدیریت خدمت‌گزار را در یک سازمان می‌توان به شکل وارونه‌شده‌ی هرم معمول سلسله‌مراتب سازمان‌ها دانست که در آن مدیریت ارشد از سوی بالای هرم، بر سطوح پایین‌تر مدیریتی نظارت و اعمال قدرت می‌کند. 

دوره‌ی مدرن مدیریت خدمت‌گزار با انتشار مقاله‌یی تحت عنوان «خدمت‌گزاری به‌مثابه مدیریت»، نوشته‌ی رابرت گرینلیف در سال 1970 آغاز شد. او در این مقاله عنوان کرده بود: «مدیر خدمت‌گزار، پیش از آن که مدیر باشد، خدمت‌گزار است ... این روش مدیریتی با این حس طبیعی شروع می‌شود که شخص مقدم بر هر هدف دیگر می‌خواهد به دیگران خدمت کند، و بعد از این اولویت است که این گزینه در برابر او قرار می‌گیرد که راه‌کارهای مدیریتی به دیگران ارائه کند. مساله‌یی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که آیا کارمندان‌یی که به آن‌ها خدمت می‌شود، خودشان هم باید خدمت‌گزار دیگری باشند یا نه؟

به‌تازه‌گی گروه‌یی از روان‌شناسان سازمانی به سرکرده‌گی آدام گرنت تلاش کرده‌اند تاثیر مدیریت خدمت‌گزار را بر خود مدیران بسنجند، نه کسان‌یی که به آن‌ها خدمت می‌شود. گرنت نتیجه‌ی این تحقیق را در کتاب اخیر خود با عنوان «بدهید و بگیرید» ارائه می‌کند که نشان می‌دهد که مدیران خدمت‌گزار نه‌تنها بیش‌تر از دیگر مدیران مورد احترام کارمندان‌شان هستند، بلکه خودشان در پایان روز احساس بهتریی داشته و علاوه بر این دو، بهره‌وری آن‌ها نیز بیشتر است.

نظریه‌ی او این است که مدیران خدمت‌گزار از سویی وقت زیادیی را صرف به‌اشتراک‌گذاری آن‌چه می‌آموزند کرده و به دیگران کمک و مشاوره می‌دهند، و از سوی دیگر از اطلاعات و بینش‌های مهم که در این تماس‌ها به دست می‌آورند در جهت افزایش اثرگذاری و بهره‌وری‌ بهره می‌برند. 

نکته‌ی کلیدی آن است که مدیران خدمت‌گزار وقت خود را صرف تصمیم‌گیری برای این که به چه کس‌یی چه دستوریی بدهند، نمی‌کنند. آن‌ها تقریباً هر چیزیی را که می‌دانند با همه‌ی افراد سازمان در میان می‌گذارند. گرنت نتیجه می‌گیرد که به اشتراک گذاشتن دانسته‌ها ممکن است در آغاز کاریی خسته‌کننده به نظر برسد، اما در نهایت به عمل‌کرد مدیر کمک می‌کند. 

ضمن توجه دادن به این محدودیت ذاتی که مدیریت خدمت‌گزار تنها یک روی‌کرد مدیریتی برای رهبری تیم است و برای همه گروه‌ها کاربرد ندارد، اما باز هم جای این پرسش هست که اگر اثرگذاری مدیریت خدمتگزار به اندازه‌یی است که در تحقیقات اخیر نشان داده شده، چرا نباید بیش‌تر رواج پیدا کند؟

***

بدون ادعای هیچ ربط‌یی به یاد این جمله‌ی امام افتادم که «به من خدمت‌گزار بگویید بهتر است تا رهبر بگویید» خدا رحمت‌ش کناد!


جهاد اکبر از 106 سال پیش!

حاج محمدحسین کازرانی و لایحه‌ی خودکفایی ملی

www.den.ir

سوال و جواب؛ عنوان مکتوب‌یی است که رییس تجار ملی اصفهان که از پیروان دو مجتهد و از اعضای فعال انجمن مقدس ملی اصفهان است یک سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه، یعنی حدود 106 سال پیش در جواب سوالات مختلف ایراد کرده و با توجه به طرز تفکر کسان‌یی که در اصفهان در زمان مشروطیت به رهبری حاج آقا نورالله مدخلیت و نظارت کلی بر جریانات و روند اقتصادی شهر داشته‏اند، نظرات این شخص مؤید جو غالب‏ اقتصادی در جامعه بوده است .


این نوشته لایحه‏یی است که حاجی محمدحسین کازرانی وطن‏دوست در ترویج منسوج وطن به عنوان سوال و جواب مرقوم داشته و به روزنامه‌ی «جهاد ‌اکبر» فرستاده است:

سوال: چندیی است در این شهر هنگامه‌ی عظیم‌یی مشاهده می‏نماییم. اگر شما از کیفیت آن واقف هستید، مرا خبر دهید؟

جواب: چه هنگامه‌ی تازه‌یی دیده‏اید؟

سوال: بعضی از علمای اعلام و روسای فخام و تجار ذوی‏الاحترام لباس کرباس پوشیده و مردم را به پوشیدن این لباس ترغیب می‏نمایند. مگر پارچه‏های لطیف و نظیف مثل فاستونی و ماهوت و دبیت و غیره چه عیب دارد که ترک نموده و مایل به کرباس شده‏اند؟

جواب: مگر نمی‏دانید اهالی ایران از خواب غفلت بیدار و از مستی جهالت هوشیار شده‏اند. اینها علائم ترقی است. اینها نشانه‌ی شرافت و مقدمات صعود به مدارج عالیه است. علمای اعلام و روسای فخام ما ملبس به لباس کرباس شده‏اند برای شرافت آن که ما را آگاه نمایند و بفهمانند که کرباس خشن ما ترجیح دارد به ماهوت و فاستونی و پارچه‏های نرم لطیف خارجه.

سوال: کرباس چه شرافت‌یی بر اقمشه‌ی خارجه دارد؟

جواب: لباس کرباس شرافت ملیت و قوام قومیت ما را حفظ می‏نماید و ما را از ذلت احتیاج می‏رهاند که محتاج به غیر نباشیم و ثروت مملکت ما محفوظ بماند.

سوال: کرباس چه‌گونه شرافت ملیت ما را حفظ می‏نماید؟

جواب: شرافت هر قوم و سعادت هر مملکت‌یی و استقلال هر مملکت‌یی به رفع احتیاج از خارج است. اگر به لباس کرباس خود قناعت کنیم از جهت لباس مستغنی هستیم و حاجت به اجانب نداریم؛ یعنی خود صاحب کرباس هستیم و دست تکدّی ما پیش غیر دراز نیست و عرض و ناموس را به بهای پارچه‌ی خوش‌رنگ بر باد نداده‏ایم و تسلط اجانب بر ما کم خواهد شد.

سوال: لباس کرباس چه‌گونه ثروت ملکی را محفوظ می‏دارد؟

جواب: چندین سال است که رابطه‌ی اجانب به مملکت ما جاری است ولی بی‏علمی و جهالت ما را دانسته‏اند. هر روز یک نوع قماش خوش‌رنگ و اسباب قشنگ تازه برای فریب آورده ماحصل حیات ما را به بهای آن می‏ربودند و هم‌وطنان عزیز ما جاهلانه پول و ثروت‌یی که با زحمات شاقه تحصیل نموده بودند به‌رایگان تقدیم آن‌ها می‏نمودند تا به حدیی که اجناس مال‏التجاره‌ی ما که در واقع سرمایه‌ی ملکی ما است و باید به عوض آن پول طلا و نقره از خارج، داخل مملکت نماید با کمال ذلت از دست ما خارج نموده و در مقابل اسباب بازی برای کودکان نادان فراهم می‏نمودند و به درجه‏یی این حیله و تزویر کارگر شده که دولت قوی‏شوکت ما را گرفتار فاقه نموده، مقروض و ذلیل و محتاج به خود کردند و به هم‌دستی وزرای خائن خانه‌برانداز دست تعدی به عصمت خاک وطن ما دراز نموده، معادن ما را بردند؛ شهرهای ما را گرفتند؛ تجار محترم ما را دلال و کارگزار خود نمودند؛ رشته‌ی تجارت را به‌کلی از دست ما گرفتند. طرق و شوارع ما را تصرف نمودند و به طوریی ما را خوار و خفیف نمودند که پول مملکت ما را به هر قیمت و مقدار که بخواهند نسبت به مسکوکات خود تسعیر می‏نمایند و ما ابدا اختیار نداریم؛ بلکه از فرط جهالت مطلب به این واضحی را درک نمی‏کنیم، افسوس برنادانی و جهالت ما!

اما وقتی که ما احتیاجات خود را از آنها سلب نماییم و لوازم معیشت خود را از داخله مملکت فراهم نماییم، چنان‌چه پدران ما معمول داشتند، پول از مملکت خارج نخواهد شد و به عوض ِمال‏التجاره‌ی ما که خارج می‏شود پول و طلا و نقره داخل مملکت خواهد شد. و در واقع آن وقت ما صاحب اختیار مال خود خواهیم بود و دولت و ملت ما در عداد ملل و دول مستقله به شمار می‏رود و پس حال که فی‏الجمله به بیچاره‌گی و فلاکت خود آگاه و معایب کار را ملتفت شده‏ایم، بر ما واجب است که حتی‏الامکان از این سیل کوه‏کن که هستی مملکت و آبروی ملت ما را می‏برد، جلوگیری نماییم و سدیی بهتر از رفع احتیاج مانع آن نخواهد شد.

سوال: لباس غیرکرباس هم که ممکن است از منسوجات داخله به خوبی و ظرافت مهیا شود. پس خصوصیت کرباس از چه جهت است؟

جواب: اولا سایر منسوجات امروزه کفایت لباس تمام اهالی ایران را نمی‏دهد و به قدر کفایت دستگاه پارچه‏بافی دستی نداریم ولی کرباس به هر مقدار لازم شود، می‏توان مهیا نمود حتی از فاضل مصرف خود به خارج هم می‏توانیم بفرستیم.

ثانیا: از منسوجات دیگر بازار جهت ریسمان و رنگ گاه‌یی محتاج به خارج خواهیم شد و بالمرّه مستغنی نخواهیم شد. مثلا از یک رنگ نیل که صرف نظر نمودیم در سال اقلا یک صد هزار تومان از خرج مملکت ما کاسته و بر دخل‌ش افزوده خواهد شد و این مبلغ پول ما به خارج به بهای نیل نخواهد رفت و همچنین سایر جزئیات لوازم معیشت ما که امروز متذکر و ملتفت آن‌ها می‏شویم هر یک را مراعات نمودیم و تبدیل به مال داخله نماییم، در سال کرورها تفاوت می‏نماید.

منبع: روزنامه‌ی جهاد اکبر 23 رجب 1325 قمری معادل 08 شهریور 1286 خورشیدی

 

رحمت الهی نثار روح پاک او و امثال او باد که بعد از 106 سال هم‌چنان همان آرزوها را که دیگر به حسرت تبدیل شده‌اند با خود داریم! راستی شما «جهاد اکبر»یی از این بزرگ‌تر سراغ دارید؟


بیندیش، بخور، صرفه جویی کن!

بیاندیش، بخور، صرفه‌جویی کن!

محمود بهادری *

روز جهانی محیط‌ زیست پنجم ژوئن یا پانزدهم خرداد بود، روز جهانی محیط زیست رویدادیی سالانه است که از سوی سازمان ملل متحد وارد تقویم شده و یک‌یی از مهم‌ترین بهانه‌ها برای افزایش آگاهی مردم برای حفظ محیط‌زیست و تحریک سیاستمداران به گرفتن تصمیم‌هایی برای رویارویی با تخریب محیط‌ زیست است.

اراده‌ی جهانی برای حفظ محیط زیست در سال 1972 با تشکیل نخستین کنفرانس جهانی سازمان ملل متحد درباره انسان و محیط زیست که به کنوانسیون استکهلم معروف است، جنبه‌ی کاربردی پیدا کرد. در این سال مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب ماده‌یی پنجم ژوئن را روز جهانی محیط زیست اعلام کرد. 15 تا 21 خرداد هر سال در ایران به عنوان هفته محیط زیست نامگذاری شده است.

روز جهانی محیط‌زیست 2013
شعار امسال؛ «بیاندیش، بخور، صرفه‌جویی کن» اعلام و بر پایه آن از همگان خواسته شده تا برای محیط‌ زیست به این اصول احترام بگذارند و مصرف بیهوده‌ی خود را پایین بیاورند. هدف؛ ترغیب مردم است به کمتر دور ریختن مواد غذایی و تشویق آنان به کمتر کردن «ردپای اکولوژیک.»

روز جهانی محیط زیست امسال به نگرانی‌های افزایش زباله‌ی مواد غذایی و پی‌آمدهای بشردوستانه، اقتصادی و زیست‌محیطی آن پرداخت. با یاری یک‌دیگر آگاهی را بالا برده و به اقدام فوری برای کاهش پس‌ماند مواد غذایی و از دست رفتن زنجیره‌ی تأمین مواد غذایی دست می‌زنیم. همگی باید با یکدیگر همکاری کنیم. تولیدکننده‌گان مواد غذایی، سوپرمارکت‌ها، مصرف‌کننده‌گان، رستوران‌ها و هتل‌های زنجیره‌ای، مدارس، باشگاه‌های ورزشی و باشگاه‌های دیگر اجتماعی، مدیران اجرایی شرکت‌ها، شهرداران، رهبران ملی و جهانی.

کشور مغولستان که در اهمیت دادن به اقتصاد سبز در بخش‌های اقتصادی بزرگ و ارتقای آگاهی‌های زیست‌محیطی در میان جوانان در رتبه اول قرار دارد، کشور میزبان جشن روز جهانی محیط زیست امسال است.

غذای انسان چه ارتباطی به محیط‌ زیست دارد؟
باید بگویم که پیرامون غذای انسان و محیط‌زیست رابطه‌ی مهم‌یی وجود دارد، افزون بر این که ما محدودیت آب داریم، محیط‌ زیست برای تامین غذا و تجزیه‌ی پس‌ماند مواد غذایی انسان تحت فشار است.  افزایش گازهای گلخانه‌ای و به دنبال آن گرم‌شدن اتمسفر فقط به دلیل سوزاندن سوخت‌های فسیلی  و وسایل نقلیه نیست. از عوامل مهم در تخریب محیط‌ زیست و افزایش گازهای گلخانه‌ای در جو نباید تبدیل مراتع و جنگل‌ها به زمین کشاورزی، مزارع برنج، دامداری و سیستم حیوانات نشخوارگر به‌ویژه گاو، زمین‌های دفع زباله، کودهای ازتی و سم‌های کشاورزی و بسته‌بندی و توزیع موادغذایی را فراموش کنیم.

به این ترتیب، صرفه‌جویی می‌تواند افزون بر کمک به محیط‌ زیست، به مردم فقیر دنیا کمک کند، تعداد ساکنان زمین که از کم‌بود آب و موادغذایی در رنج هستند در حال افزایش است. منابع زمین برای تامین غذای همه انسان‌ها کافی است، اما برای تامین ریخت و پاش و طمع انسان پاسخ‌گو نیست.

چند پیشنهاد ایرانی برای شعار «بیاندیش، بخور، صرفه‌جویی بکن»

• ما در ایران دانش و ایده‌های سنتی خوبی برای نگهداری غذا داریم؛ خشک کردن، شورکاری موادغذایی و رب، ترشی و مرباگیری.

• به این تجربه رسیدم که خریدهای عمده از فروشگاه‌های بزرگ یا مراکز میوه و تره‌بار باعث افزایش خرید و مصرف و تولید پس‌ماند غذایی می‌شود و پیشنهاد می‌کنم که تعداد دفعات‌یی را که خرید می‌کنید بیشتر کنید و به میزان ضرورت و مواد غذایی تازه تهیه کنید.

• مواد غذایی تولید ایران یا منطقه‌ی اطراف خود را مصرف کنید، چند روز پیش بود که خانم معصومه ابتکار گفت «برنج وارداتی آلوده به آرسنیک است و از آن‌جا که برنج آلوده‌به‌آرسنیک در ردیف اول علت‌های سرطان کودک قرار گرفته بهتر است به کودکان برنج ندهیم». با اینکه همه‌ی محصولات تولید ایران ارگانیک یا طبیعی نیست، اما میزان سم و آلوده‌گی برنج، چای، زیتون و دیگر محصولات تولید ایران از نمونه‌ی خارجی بی‌کیفیت و درجه‌ سه خارجی که وارد می‌شود کم‌تر است. مصرف مواد غذایی محلی افزون بر سلامت بیشتر برای شما، با سم کمتریی که به محیط‌زیست وارد می‌کند و حمل‌و‌نقل کم‌تریی که برای آن شده است، یک رفتار سبز و سازگار با محیط‌زیست است.

• در خرید میوه و سبزیجات، تاکید بر مجلسی بودن، درشت بودن و داشتن ظاهر زیباتر یک مشکل اساسی برای محیط‌زیست است. مقدار زیادیی میوه و سبزیجات در فروشگاه‌ها دور ریخته می‌شود و البته هزینه‌ی آن به ما و محیط زیست تحمیل شده است و فروشنده یا توزیع‌کننده ضرر نمی‌کنند. اگر این 30 درصد مواد غذایی در فرآیند حمل‌و‌نقل و نگه‌داری و بسته‌بندی و خرید مشتری از بین نرود، مشکل تعداد زیادیی از انسان‌هایی که از گرسنه‌گی در رنج هستند را می‌توان برطرف کرد. 

• برای کاهش مشکل پس‌ماند مواد غذایی نخستین گام عملی ساده تفکیک زباله‌‌ی خشک و تر است، در گام بعد اگر بتوانید پس‌ماند مواد غذایی خود را در خاک باغچه خود دفن کنید عالی است.

• اگر آهسته غذا بخوریم و خوب بجویم، موادمغذی بهتر جذب می‌شود. کمتر می‌خوریم و سالم‌تر می‌مانیم.

• دانش تغذیه‌ی خود را بیشتر بکنید؛ همه انسان‌ها باید بدانند که چه چیز را چه زمانی و همراه چه چیزی بخورند تا سالم‌تر باشند، این نکته باعث سلامت و کاهش مصرف می‌‌شود.

• داشتن یک برنامه منظم غذایی کمک می‌کند که بدانیم هر روز چقدر مواد غذایی نیاز داریم، در نتیجه با داشتن یک برنامه منظم می‌توانیم در هر روز مقداری مشخص از مواد غذایی استفاده کنیم. 

• در مصرف روزانه محصولاتی که حاوی پروتئین حیوانی هستند، تجدید نظر کرده و به تدریج آن را با پروتئین گیاهی جایگزین سازیم؛ روندی که در نهایت سبب خواهد شد تا حجم قابل توجهی از انتشار گازهای گلخانه‌ای به نیوار (اتمسفر) کاهش یافته و در مصرف اندوخته‌های آبی هم صرفه‌جویی قابل توجهی رخ دهد. 

• یک لیست تهیه کنید؛ زمانی که برای خرید به یک فروشگاه مراجعه می کنید یک لیست به همراه داشته باشید. زمانی که شما یک لیست در اختیار دارید می‌دانید که به چه مواد غذایی نیاز دارید و آن مواد و وسایل را تهیه می کنید و از خرید مواد اضافی جلوگیری کرده و صرفه‌جویی می‌کنید. 

• از دستور غذایی استفاده نکنید و در آشپزی ابتکار داشته باشید؛ زمانی که شما خود را مقید به استفاده از دستورهای پخت خاص کنید در صورت اتمام یا کمبود بخشی از موارد لازم برای آشپزی توانایی پخت و پز ندارید، پس سعی کنید تا با انواع مواد غذایی آشپزی کنید. 

چند پیشنهاد فردی 
کارهایی مانند پاک‌سازی محله یا مناطق طبیعی، خودداری از به کاربردن کیسه نایلون، کم کردن پسماندها، تفکیک زباله، جلوگیری از  دورریز خوراک‌ها، پیاده‌روی یا استفاده از دوچرخه برای رفتن تا محل کار، و تشویق دیگران به این گونه کارها، از دیگر فعالیت‌هایی است که می‌توان انجام داد.

*مدیر آموزش انجمن «دیده‌بان کوهستان»


تجدید خاطره، متن یک تقدیرنامه

متن تقدیرنامه‌ی دانش‌آموزان برتر از بین فرزندان اعضای جهاد دانشگاهی

فرزند فرهیخته‌ی جهاد دانشگاهی،

در آستانه‌ی سال تحصیلی جدید و آغاز ماه مهمانی خداوند، دست‌یابی شما به رتبه‌ی ممتاز درسی در سال تحصیلی 89-88 را تبریک می‌گویم و امیدوار ام به حول و قوه‌ی الهی و جهد و کوشش خود که از پدران و مادران جهادگر خویش به میراث دارید، این راه پرافتخار را تا اوج قله‌های سعادت ادامه دهید.

بی‌شک وجود شما و حصول این موفقیت‌ها از مصادیق برکت‌یی‌ست که خداوند به‌پاس زنده‌گی معنوی و جهادی خانواده‌های شما به این زنده‌گی‌های پاک بخشیده است و این برکت و جوشش در سایه‌ی پدران و مادران شریف‌تان سال به سال افزون‌تر باد!

رییس جهاد دانشگاهی استان یزد
16 مرداد 89 


صلابت امیر صدرنشین دوره قاجار

www.den.ir

متن‌یی که می‌خوانید بخش‌یی از نامه‌یی از مجموعه‌ی نامه‌های رسمی دوره‌ی قاجار است که گویاتر از هر مقاله‌ی طولانی، به‌روشنی نمایان‌گر شخصیت ارزش‌مند امیر در کوران حوادث مهم اجتماعی و اقتصادی دوره‌ی کوتاه ولی پربار صدارت‌ش است. دوره‌یی که با دسیسه‌ی گرفتن امضای حکم عزل‌ش به پایان رسید و مدت کوتاه‌یی بعد از آن، با دسیسه‌ی بزرگ‌تر گرفتن حکم قتل او از ناصرالدین‌شاه هفده‌ساله در شب‌یی که مست و خراب‌ش کرده و او را به حجله‌ی صیغه‌ی یک‌شبه‌ی روسی‌ش می‌فرستادند هرگونه شانس بازگشت وی به صدارت نیز گرفته شده و خاطر میرزاآقاخان نوری و سایر درباریان راحت شد.

ایضاً جناب مجدالذاکرین که از معمرین این زمان است از مرحوم وقایع‌نگار روایت می‌کند که می‌گفت یک روز خدمت امیر نظام شرف‌یاب بودم و دو سه نفر دیگر نیز از اعیان و وجوه تهران نیز در خدمت او بودند. حاج عبدالوهاب دولابی که یک‌یی از محترمین ذی‌ثروت بود بیامد و به امیر نظام شکایت نمود که جناب میرزاشفیع صاحب‌ دیوان سه هزار تومان طلب مرا نمی‌دهد و هر زمان مطالبه می‌کنم به تعلل و طفره می‌گذراند. امیر رضی‌بیک آردل را بخواست و به او فرمود که الساعه صاحب دیوان را در منزل یا هر جا که باشد پیدا می‌کنی و ریش او را می‌گیری و از دست نمی‌دهی تا سه هزار تومان طلب این حاجی را بگیری و تا دو ساعت دیگر که نمازهای ظهرین را خوانده باشم تمام نقد مسکوک را این‌جا حاضر کرده باشی. آن‌گاه آفتابه و لگن جهت وضو بخواست و ما که در آن مجلس حاضر بودیم به یک‌دیگر نظرهای شگفت‌آمیز نموده وصول این مبلغ پول را در دو ساعت‌یی که غایت آن غروب آفتاب بود امریی محال می‌دانستیم.

و[لی] با [وجود] این عقیده که داشتیم، قبل از غروب رضی‌بیک با سه هزار تومان طلای مسکوک بازگشت و معلوم شد که صاحب دیوان در اندرون خویش بوده و در بیرون آمدن با پیغام‌یی که رضی‌بیک داده بود تعلل نموده تا او را خبر از ورود رضی‌بیک به اندرون دادند؛ و از اطاق که بیرون دویده و در پله‌های تالار با مأمور مصادف شده و مأمور ریش وی را به چنگ آورده و چون‌آن‌که به او حکم شده بود رها نکرده، تا تمام نقد مرقوم را حاضر ساختند و به وی تسلیم نمودند.

روح‌ش شاد، منبع: نامه‌های امیرکبیر، تصحیح و تدوین سیدعلی آل‌داود


نان بریدن!

روح‌ت شاد خواجه* که چه شیرین فرمودی:

«بدان که
نماز زیاده خواندن کار پیرزنان است، و
روزه فزون داشتن صرفه‌ی نان است، و
حج نمودن تماشای جهان است، اما
نان دادن کار مردان است!»

کاش بودی و می‌دیدی و می‌گفتی‌مان که نان بریدن کار کیان است!

* خواجه عبدالله انصاری