سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاهى اندیشیدن، جهادى کار کردن

خطاب به آقا امام زمان عج

شعریی از سیدعبدالجواد موسوی

رنگ‌یی بزن فسرده‌گی‌ی حال خسته را  
بال‌یی بده شکسته‌گی‌ی بال بسته را

نوریی ببخش دیده‌ی پیران قوم را
بشکن حصار و بند اسیران قوم را

صوریی بدم قیامت جان‌های مرده را
بیدار کن ز خواب جهان‌های مرده را

زخم‌یی بزن که زخم نشان سلامت است
خون‌یی که فاسد است علاج‌ش حجامت است

در انتظار، چشم زمانه سفید شد
غیرت غروب کرد و حمیت شهید شد

دیگر مجال نیست، نباید تقیه کرد
اینک سزاست خطبه‌یی چون شقشقیه کرد

باید بگویم آن‌چه کنون شرط یاری است
حق بر زبان کودک و دیوانه جاری است

از کودکی هماره جنون برده‌ام به پیش
از هر دو بهره برد‌‌م در حد وسع خویش

گفتار حق، چه تلخ چه شیرین، شنیدنی‌ست
دندان عقل گرچه که دندان‌کشیدنی است

***

ای معترف به سروری و شاهی حسین!
ای آن‌که قصد کرده به خون‌خواهی حسین!

در این که ما سپاه یزید ایم شک نکن!
ما - دشمنان دین خدا را - کمک مکن!

وقت طریق، شرعی و در شرع، صوفی‌ایم
زاییده‌ی دروغ و نفاق ایم، کوفی‌ایم

ما بندی‌ی ملاحت یاران مه‌وش ایم
ما با حساب بانکی خود سخت دل‌خوش ایم

«ما با توایم و با تو نه‌ایم، این‌ت بوالعجب»
ما شهره‌ایم، شهره به مردان نیمه‌شب

مردان ناله‌های شبانه به وقت خواب
مردان صحنه‌های حماسی به رخت‌خواب

عمریی مثال کرکس و کفتار زیستیم
ما لایق حمایت تیغ تو نیستیم

منکر نمی‌شویم شما را صدا زدیم
با سوز و عشق ناله‌ی «آقا بیا» زدیم

ما معتقد به امر قضا و تصادف ایم 
ما اهل بزم و شوخی و شعر و تعارف ایم

جدی مگیر، آن‌چه شنیدی مزاح بود
در آن زمانه گفتن‌ش حتما صلاح بود


زندگی دموکرات، تمدن بلواری و تمدن لابراتواری

www.den.ir

مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) نزدیک به نیم قرن در عرصه‌ی سیاست ایران فعال بوده و در دوره‌ی قاجار مقام‌های مهم‌یی از نماینده‌گی مجلس تا وزارت در اختیار داشته است. در 1315ه‍. ق، مظفرالدین شاه به او لقب مخبرالسلطنه داد و به ریاست گمرکات و پست‌خانه‌ی آذربایجان منصوب شد. دو سال بعد به تهران احضار شد و ریاست مدرسه‌ی دولتی علمیه و سایر مدارس را به او سپردند.

در سفر دوم مظفرالدین شاه به اروپا با اصرار علی‌اصغرخان اتابک ظاهرا به عنوان مترجم آلمانی جزو همراهان شاه بود. در همین سفر اجازه گرفت چند ماه‌یی در آلمان فن کلیشه‌سازی و عکاسی را بیاموزد. پس از یک سال به ایران بازگشت و در دربار مظفرالدین‌شاه با سمت مترجم آلمانی مشغول خدمت شد. چون اروپا دیده و با افکار آزادی‌خواهان آشنایی داشت در تشویق و ترغیب مظفرالدین شاه برای صدور فرمان مشروطیت کوتاهی نمی‌کرد و در صدور فرمان مشروطیت نقش برجسته‌یی داشت. آنچه می‌خوانید از کتاب «خاطرات و خطرات» وی برداشت شده است.

 

«تمدن و تربیت در مشرق سابقه دارد. در مغرب در اکتشافات علمى و صنعتى پیش افتادند در اخلاق هنوز به مقام مشرقیان نرسیده‏اند، بلکه در سده‌ی اخیر که مذهب اهل حل و عقد ماتریالیسم شد عقب رفتند تمدن بولوارى بر تمدن لابراتوارى غلبه کرد و آن تمدن ناچیز به ما سرایت. تمدن را به صورت گرفتیم کلاه‌مان را عوض کردیم که رنگ تمدن به خود بدهیم در حوزه‌ی خواص، ملیت ما از دست رفت در مقابل هنرهاى لابراتوارى بى‏سیم، رادیو و هواپیما مستسبع (مات و مبهوت) شدیم، رقص، قمار، شرب و تظاهر به فواحش را ترقى دانستیم، افکار بى‏پایه‌ی ماتریالیسم را به خود راه دادیم که امروز از بی‌داد آن همه‏جا غوغا به پا است و فریاد بلند. 

ما زندگى‏یى داشتیم ساده، آرام، بى‏دغدغه، خالى از بغض و تکلفات مزاحم، یک اتاق براى زنده‌گى کافى بود در آن زیست می‌کردیم، می‌خوابیدیم، غذا می‌خوردیم، امروز اتاق خواب معطل، تخت‏خواب، اتاق ناهارخورى معطل، بساط تغذیه، اتاق دفتر، اتاق سالن حتى اتاق قمار لازم شده است. براى تدارک به همین نسبت به حرص و دزدى افزوده شده.

سابق یک اتاق یا دو اتاق براى زنده‌گى یک خانواده کافى بود، اتاق‌ها طاق‌چه داشت، به جاى میز و قفسه رف داشت که کالاى پس‌دستى را بالاى رف می‌گذاردند (صندوق‌خانه) رختخواب را کنار دیوار، امروز تخت‌خواب، میز، صندلى، نیمکت، قفسه‌ی جاتنگ‏کن منزل لازم است، همه‌ی این تکلفات زنده‌گى را دشوار کرده است، و رشک و حسادت را بسیار و تلاش روزى را مشکل. 

تا سى چهل سال قبلا به‌اصطلاح دموکرات نبودیم اما زنده‌گى دموکرات داشتیم، اعیان و اشراف در مساجد در روضه‏خوانی‌ها با عامه اصطکاک داشتند، دست‌گیرى می‌کردند، خرج‌ها مى‌‌دادند، در خانه‏ها باز بود، سفره‏ها پهن، خانه‏یى نبود که در آن وسیله‌ی پذیرایى ده الى بیست نفر از هرجهت فراهم نباشد حتى رخت‌خواب. خدمه از مرد و زن به حد خود قانع و راضى بودند، کمتر خانه‏یى بود که چهار پنج نفر را از مرد و زن جمع‏آورى نکند تا صد و دویست هم می‌رسید. وزارت‌خانه‏ها سفره‌ی عام داشتند. خلطه و آمیزش زیاد بود. همه خرسند بودند. از گوشه و کنار حرف‌هاى تازه را نفهمیده به گوش مردم می‌کشیدند و مورد اعتنا نبود.

عنوان مجلس که پیدا شد سخن‏هاى سخیف و افکار کثیف در عنوان آزادى بى‏پیکر بر سر زبان‌ها افتاد. به تقلید تمدن بولوارى و تفنن در بی‌عارى رشته‌ی زنده‌گى ساده‌ی خودمان از دست رفت و پا به دایره‌ی تجدد گذاردیم. آن دموکراسى حقیقى فراموش شد و فساد اخلاق بالا گرفت. در خانه‏ها بسته شد، علاقه‏ها گسسته، شکایات پیوسته.

منبع: مهدی‌قلی‌خان هدایت، کتاب خاطرات و خطرات


مدرک دکترا، ساعت رولکس و تخم مرغی که به شام نمی رسد

www.alef.ir
نقدی بر نظام آموزش عالی کشور
رضا شعبان‌علی
از سال 80 که مدرک لیسانس‌م را با معدل‌یی بالا، از دانشگاه صنعتی شریف گرفتم تا سال 1384 باید دائماً جواب دوستان‌م را میدادم که چرا فوق لیسانس نمی‌گیری. دو باریی هم کنکور شرکت کردم و با رتبه‌ی خوب در دانشگاه خودم قبول شدم اما نرفتم. سال 86 که کارشناسی ارشد مدیریت را از دانشگاه شریف گرفتم (با رتبه و معدل بالا) باز تا امروز، دوستان زیادیی می پرسند که چرا دکترا نمی‌گیری…
پراکنده در جاهای مختلف جواب داده‌ام. اما گفتم یک پاسخ تفصیلی این‌جا بنویسم …

مقدمه‌ی اول:
یک واقعیت وجود دارد. نباید نظام آموزشی، به مسیر رشد و پرورش ما جهت بدهد، این ما هستیم که مسیر رشد خود را انتخاب و ترسیم میکنیم. شاید سال‌ها بعد، علاوه بر دکترا و پست دکترا، پست پست دکترا، پست پست پست دکترا و … هم در دانشگاه ها شکل گرفت. یعنی ما دیگر باید زندگی خود را تعطیل کنیم و تا دم مرگ به در دانشگاهها دخیل ببندیم؟
هر درجه تحصیلی معنا و مفهوم و کارکردی دارد.

اجازه بدهید که اول در مورد کارشناسی بگوییم.
خود کارشناسی یکی از ترجمه های غلط و طنز آمیز است. کارشناس کسی است که سالها تخصص و تجربه دارد. ما هر کسی که چهار سال در دانشگاه میچرخد و غذای ارزان میخورد و روی صندلی های سفت دانشگاه، مینشیند و اس ام اس بازی میکند و با تقلب در پایان ترم نمره ای می آورد، کارشناس مینامیم!
لیسانس واژه متفاوتی است. لیسانس یعنی مجوز? چیزی مثل جواز کسب!

من وقتی لیسانس مهندسی مکانیک گرفتم، یعنی میتوانم و مجازم با این دانش، امرار معاش کرده و حق دارم در مورد آن حوزه، تا حد دانشم اظهار نظر کنم. من باید چند سال در آن حوزه کار کنم تا به یک «کارشناس» به معنای واقعی کلمه تبدیل شوم.
به همین دلیل، در عمده کشورهای دنیا، مردم رشته لیسانس خود را با نگرشی به بازار کار و نیازهای روز جامعه، انتخاب می کنند. فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد، برای کسانی است که میخواهند در یک حوزه خاص عمیقتر شوند. عموماً وقتی معنی پیدا میکند که کسی لیسانس خوانده و مدتی در آن حوزه کار کرده و سپس تصمیم میگیرد به دانش خودش در آن حوزه عمق دهد.

مثلاً من مکانیک خوانده ام، سالها در صنعت کار میکنم، میبینم حوزه کنترل و اتوماسیون حوزه جذابی است که دانش من در آن محدود است. به دانشگاه برمیگردم تا دانش خودم را در آن حوزه خاص ارتقاء دهم. طبیعی است کسی میتواند این مقطع را به پایان ببرد که معلومات خود را در حوزه ای با رعایت روش شناسی علمی، به نتایجی کاربردی تبدیل کرده و گزارشی از این فعالیت (تحت عنوان تز یا مقاله) ارائه نماید.
دکترا برای کسانی است که رسالت خود را تولید علم و پیشبرد مرز دانش جهان در یک حوزه تخصصی می دانند.

مقدمه دوم:
اما در ایران تعریف متفاوتی در ذهن مردم است. همه فکر میکنند تا جایی که وقت و استعداد دارند باید این مقاطع را درست یکی پس از دیگری ادامه دهند!
کارکرد اصلی هم، نه دغدغه توسعه دانش و مهارت فردی است و نه پیشرفت علم. عمدتاً یک عنوان است.
این را از اینجا میفهمم که میبینم برخی دوستانم در دوره دکترا، درد دل میکنند که باید هر هفته یک مقاله بخوانند! این خود نشان میدهد که مقاله خواندن، یک «درد» است نه «غذایی برای یک روح گرسنه علم».

اما حالا دلایل من:
- ما در شرایط امروز کشور، در عمده رشته ها – نمیگویم همه. میگویم عمده – مصرف کننده دانش تولیدی جهان هستیم یا اگر هم نیستیم بی دلیل دست به تولید دانش زده ایم (فقط برای حفظ پرستیژ کشور و رتبه های علمی). ما هنوز یک مصرف کننده صحیح هم نیستیم. به همین دلیل مدرک کارشناسی هم، زیادتر از نیازمان است.
شاید به همین دلیل مسئولان امر، ده ها واحد درس عمومی را به مجموعه دروس دانشگاهی افزوده اند تا این چهار سال به هر حال به شکلی پر شود!

من کارخانه های بنز و بی ام و و برخی از برترین صنایع دنیا را از نزدیک میشناسم و بارها بازدید کرده ام. مرکز طراحی آنها پر از کسانی است که لیسانس (یا به قول آنها دیپلم مهندسی) دارند و یکی دو نفر دکتر هم برای پرستیژ به مدیریت برخی واحدها منصوب شده اند. من نمیفهمم اگر تولید بنز با لیسانس ممکن است چرا داشتن انبوهی فوق لیسانس و دکترا، به مونتاژ پژو منجر شده است!

- در بسیاری از حوزه ها ما هنوز Generalist هم نداریم پس چرا باید به دنبال Specialist برویم.
در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص «تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن 30 تا 40 سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران» تز بنویسم!
شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…

- شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…

- تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.

- مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای 5000 ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) 2 یا 3 کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.

خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که 15 سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.

من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکت های ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…
یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط می کنند.
یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمی گیرند.
یا شبیه…

موفقیت به سبک ایرانی!

www.alef.ir
حجت شب‌گرد 

نود دقیقه دفاع! خوب بازی نکردیم اصلا. چند تا گل هم نخوردیم. اما ناگهان ورق برگشت. فقط یک اتفاق! قوچان نژاد گل زد. رفتیم جام جهانی! حالا همه به هم تبریک می‌گویند. مملکت رفته روی هوا. تحلیل‌گرها می‌گویند دفاع منطقی و جانانه‌یی کردیم. همه بهترین اند الان. مربی، بازی‌کن، فدراسیون ...

فرض کنید آن یک اتفاق پیش نمی‌آمد! چه می‌شد؟

بازی‌کنان بی‌تعصب بازی کرده بودند. 90 دقیقه توی لاک دفاعی بودیم از ترس. از اول هم معلوم بود با این تیم به جایی نمی‌رسیم. مربی که حتما باید عوض می‌شد، حیف آن همه دلار که خرج‌ش کردیم. فدراسیون هم که سیاه‌ترین مدیریت طول تاریخ را دارد و باید کن‌فیکون شود. وزارت ورزش، در این مدت غیر بازی‌های سیاسی هیچ دغدغه‌یی نداشته. و عادل خان بود و کلی برنامه‌ی جنجالی و فحش و فضیحت هایی که مهمان‌های‌ش نثار هم می‌کردند!

خوب شد رضا فرصت را از دست نداد!

راستی چرا ما مردم این‌طوری هستیم؟ ربط‌یی به فوتبال هم ندارد فقط


درود بر محمدرضا قاسمی!

در اخبار چنین آمده که یک قاضی در شهرستان زرقان استان فارس، مطالعه و آموزش را جای‌گزین کیفر حبس چند جوان فاقد سابقه‌ی کیفری کرد. خداوند امثال ایشان را در کشور ما زیاد کند که هرچه دعای خیر در حق او کنیم، کم است. خبر را بخوانیم:

در پی ورود و شکار غیرمجاز شش نفر از جوانان به منطقه‌ی حفاظت‌شده‌ی پارک ملی بمو در استان فارس، دادرس دادگاه عمومی بخش زرقان ضمن تعلیق حبس متهمان، چهار نفر از آنان را به نوشتن مقاله با موضوع اهمیت محیط زیست محکوم کرد.

دادرس دادگاه عمومی بخش زرقان این افراد را که به شکار غیرمجاز بره آهو متهم هستند، گنه‌کار شناخت و آن‌ها را به 91 روز زندان محکوم کرد ولی حبس آنان را به دلیل عدم سابقه‌ی کیفری، تعلیق کرد.

قاضی محمدرضا قاسمی رییس دادگاه عمومی بخش زرقان در این خصوص گفت: متهمان هم‌چنین به ممنوعیت ورود مجاز یا غیر مجاز به محدوده‌ی پارک بمو، دریافت گواهی حسن رفتار با محیط زیست از مدیر پارک‌های ملی بمو با مراجعه به اداره‌ی کل محیط زیست استان و ارائه مقاله‌یی دو هزار کلمه‌ای در خصوص فواید محیط زیست و اهمیت حفاظت از اراضی طبیعی محکوم شدند.

رییس دادگاه عمومی بخش زرقان تأکید کرد این حکم در مراجع تجدیدنظر استان قابل تجدیدنظرخواهی می‌باشد.

شهرستان زرقان در 25 کیلومتری شمال شرقی شیراز واقع شده که به لحاظ زیست‌محیطی دارای پوشش گیاهی درختان نارون و چنار می‌باشد و پارک ملی بمو از مراکز تفریحی و گردش‌گری طبیعی در استان فارس و این شهرستان به شمار می‌آید.


کی روش هم ما را شناخت!

برخی از تحلیل‌گران فوتبال، صعود افتخارآفرین تیم ملی به جام جهانی 2014 را حاصل آشنا شدن کی‌روش با روش‌ها و فرهنگ و بازیکنان فوتبال ایران دانستند. همان آشنایی ویه‌را که 16 سال پیش در ملبورن بین دو نیمه، وقتی 0-2 عقب بودیم به اعضای تیم گفت توصیه‌ی خاص‌یی ندارم، هرجور راحت‌اید بازی کنید، با دل‌تان بازی کنید ... و ما در نیمه‌ی دوم با زدن 2 گل، دومین حماسه‌ی سال 76 را آفریدیم و در مجموع استرالیا را بردیم! اما این آشنایی سویه‌ی دیگریی هم دارد که در نقل‌قول‌های زیر در مصاحبه‌ی اخیر او به نقل از www.isna.ir هویداست:

«امروز روزیی بود که کسان‌یی که متحد بودند، به نتیجه رسیدند. امروز روزیی به‌یادماندنی بود و این احساس خوب‌یی است که میلیون‌ها هوادار ایرانی را خوش‌حال و شادی‌ت را با آن‌ها تقسیم کنی ... از کسان‌یی باید تک به تک تشکر کنم که تعداد آن‌ها زیاد نیست ...

یک روز خوب است و یک روز بد. یک روز ضد ماست و روز دیگر با ما. در روزهای اخیر روزهای خوب‌یی را سپری کردیم. شما می‌توانید در روزهای خوب‌تان شاهد دوستان زیادیی کنارتان باشید. ولی وقت‌یی روزهای خوب را سپری نمی‌کنید، آن وقت است که باید کیفیت دوستان خوب‌تان را بررسی کنید و تعداد کسان‌یی که کیفیت خیلی خوب‌یی داشتند زیاد نبود ...

درباره‌ی آینده می‌توان آسان صحبت کرد. ما دو راه داریم، یا به برزیل برای تفریح و تعطیلات می‌رویم یا به برزیل می‌رویم تا با شرافت و غرور بازی کنیم. اگر می‌خواهید به تفریح بروید، نمی‌خواهم عضویی از شما بشوم. ترجیح می‌دهم در زمان دیگریی برای تفریح به آن‌جا بروم. باید خیلی چیزها را عوض کنیم. نمی‌توان بدون حمایت ملت کار را ادامه داد. اولین کار این است که برای آینده به‌سختی کار کنیم ... باید بزرگ فکر کنیم و اهداف بزرگ‌یی داشته باشیم. باید سخت تلاش کنیم و آماده باشیم. آنقدر قوی باشیم تا از گروه‌مان صعود کنیم ...

فوتبال بین‌المللی مثل ایران نیست که تا یک تعطیلی می‌رسد، همه چیز را تعطیل می‌کنند. در ایران شما باید چهارشنبه تصمیم بگیرید بعد می‌گویند، پنجشنبه و جمعه تعطیل است پس بگذاریم برای شنبه. اما شنبه هم کاریی نمی‌کنید ...

الان وقت شادی است، باید خوش‌حال باشیم و جشن بگیریم. بله، امروز باید از صعود لذت ببریم اما فردا صبح باید برویم به دفتر و کارمان را انجام دهیم. فردا دیگر زمان شادی کردن نیست ...

باز هم می‌گویم که ایران خانه‌ی من است. از سال گذشته این موضوع را گفته بودم اما هر روز برای همان روز برنامه‌ریزی می‌کنم و فردا هیچ مشخص نیست. دلیل آمدن به ایران این بود که تیم را به جام‌جهانی ببرم و بتوانیم در این تورنمنت بازی کنیم. من مربی‌ام و زندگی‌ام این گونه است که رقابت کنم و ببرم. کلمات من همان‌یی است که گفتم. اگر می‌خواهیم به برزیل برویم تا رقابت کنیم، من هستم. »


مشت خدا و مشت ما!

مطلب‌یی دریافتی

دختر کوچولو وارد بقالی شد، کاغذیی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامان‌م گفته چیزهایی که در این لیست نوشته به‌م بدیی، این هم پول‌ش.

بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته‌شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختربچه داد، بعد لبخندیی زد و گفت: چون دختر خوب‌یی هستی و به حرف مامان‌ت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.

دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد. مرد بقال که احساس کرد دختربچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هات‌و بردار"

دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها رو بردارم، نمی‌شه شما به‌م بدین؟ "

بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرق‌یی می‌کنه؟

و دخترک با خنده‌یی کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

***

ظاهراً ما «بزرگ» شده‌ایم اما حواس‌مون به‌اندازه‌ی یه بچه‌کوچولو هم جمع نیس که بدونیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگ‌تره!

امام صادق علیه السلام در دعایی می‌فرماید:

یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه‏

ای عطاکننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر دنیا و آخرت را ـ آن چنان که در خور تو است ـ عطا نما.

کافی، ج 2، ص 59


خواهرزن شیعه تونی بلر

www.abna.ir


تصویر زیر «لورن بورث» خواهرزن نخست‌وزیر سابق انگلستان را در پوشش اسلامی نشان می‌دهد. «لورن بوث» خواهر «چری بلر» زن «تونی بلر» نخست وزیر سابق انگلیس، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر که اکنون در شبکه‌ی پرس‌تی‌وی مشغول فعالیت است، سال 89 در سفر به قم و در بازدید از حرم حضرت فاطمه‌ی معصومه (س) اسلام را برگزید.

وی گفته است که اکنون خانه را بدون حجاب اسلامی ترک نمی‏‌کند و هر پنج وعده نماز خود را مرتب به جای می‏‌آورد و گاه‌یی نیز به مسجد نزدیک منزل‌ش می‌رود.

لورن بوث گفت: عجیب‌ترین چیز در این‌باره این است که از وقتی که اسلام آورده‏‌ام حتی نزدیک الکل هم نرفته‌ام؛ در حالی که من پیش از این هر روز یک تا دو لیوان مشروب الکلی مصرف می‏‌کردم.

خواهرزن تونی بلر درباره‌ی سفر به قم نیز می‌گوید: کس‌یی نمی‏‌داند در این سفر معنوی بر من چه گذشته است و مرا به کجا خواهد برد.

بیداری این زن تازه‌مسلمان از قبل از ورود به ایران و زمان‌یی آغاز شد که مدت قابل ملاحظه‏‌یی در فلسطین اشغالی مشغول به کار بود.



میزان محبوبیت ایران در بین 39 کشور


www.isna.ir

نتایج نظرسنجی موسسه افکارسنجی "پیو"(pew) در آمریکا ادعایی مبنی بر افول جایگاه ایران در افکار عمومی جهان را مطرح می‌کند.

واشنگتن پست نوشت: از میان 39 کشوریی که نظرسنجی در آن‌جا به عمل آمده تنها در دو کشور پاکستان و اندونزی بیش از 50 درصد افکار عمومی نظر مثبت نسبت به ایران دارند.

در پاکستان 69 درصد و در اندونزی 55 درصد مردم اعلام کرده‌اند که نظر مثبت‌یی نسبت به ایران دارند.

طبق این نظرسنجی مورد ادعای پیو، بیش‌ترین نظر منفی نسبت به ایران در اسرائیل و کشورهای اروپای غربی با بالای 80 درصد نظر منفی نسبت به ایران وجود دارد و در آمریکا نیز از هر 10 آمریکایی 7 نفر نسبت به ایران نظر منفی دارند.

پیو هم‌چنین مدعی است در میان کشورهای اسلامی اردن با 81 درصد نظر منفی نسبت به ایران در صدر قرار دارد و پس از آن، کشورهایی چون مصر با 78 درصد، ترکیه با 68 درصد، لبنان با 60 درصد و فلسطین با 55 درصد در رده‌های بعدی هستند.

از نظر بسیاریی از ناظران یک‌یی از دلایل نگرش منفی در کشورهای غربی نسبت به ایران، القای پروژه "ایران‌هراسی" از سوی رسانه‌ها و دولت‌های غربی و تبلیغات به‌شدت‌منفی درباره‌ی ایران در این کشورهاست.

پیو با انتشار نقشه زیر مدعی است کشورهایی که به رنگ قرمز هستند نظر منفی در آن‌ها نسبت به ایران زیاد است و در مقابل در کشورهای نشان‌داده‌شده با رنگ آبی شدت نگرش منفی نسبت به ایران کمتر است.

 

نقشه مورد ادعای موسسه افکارسنجی "پیو"

 

 

 

 


جهاد اکبر از 106 سال پیش!

حاج محمدحسین کازرانی و لایحه‌ی خودکفایی ملی

www.den.ir

سوال و جواب؛ عنوان مکتوب‌یی است که رییس تجار ملی اصفهان که از پیروان دو مجتهد و از اعضای فعال انجمن مقدس ملی اصفهان است یک سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه، یعنی حدود 106 سال پیش در جواب سوالات مختلف ایراد کرده و با توجه به طرز تفکر کسان‌یی که در اصفهان در زمان مشروطیت به رهبری حاج آقا نورالله مدخلیت و نظارت کلی بر جریانات و روند اقتصادی شهر داشته‏اند، نظرات این شخص مؤید جو غالب‏ اقتصادی در جامعه بوده است .


این نوشته لایحه‏یی است که حاجی محمدحسین کازرانی وطن‏دوست در ترویج منسوج وطن به عنوان سوال و جواب مرقوم داشته و به روزنامه‌ی «جهاد ‌اکبر» فرستاده است:

سوال: چندیی است در این شهر هنگامه‌ی عظیم‌یی مشاهده می‏نماییم. اگر شما از کیفیت آن واقف هستید، مرا خبر دهید؟

جواب: چه هنگامه‌ی تازه‌یی دیده‏اید؟

سوال: بعضی از علمای اعلام و روسای فخام و تجار ذوی‏الاحترام لباس کرباس پوشیده و مردم را به پوشیدن این لباس ترغیب می‏نمایند. مگر پارچه‏های لطیف و نظیف مثل فاستونی و ماهوت و دبیت و غیره چه عیب دارد که ترک نموده و مایل به کرباس شده‏اند؟

جواب: مگر نمی‏دانید اهالی ایران از خواب غفلت بیدار و از مستی جهالت هوشیار شده‏اند. اینها علائم ترقی است. اینها نشانه‌ی شرافت و مقدمات صعود به مدارج عالیه است. علمای اعلام و روسای فخام ما ملبس به لباس کرباس شده‏اند برای شرافت آن که ما را آگاه نمایند و بفهمانند که کرباس خشن ما ترجیح دارد به ماهوت و فاستونی و پارچه‏های نرم لطیف خارجه.

سوال: کرباس چه شرافت‌یی بر اقمشه‌ی خارجه دارد؟

جواب: لباس کرباس شرافت ملیت و قوام قومیت ما را حفظ می‏نماید و ما را از ذلت احتیاج می‏رهاند که محتاج به غیر نباشیم و ثروت مملکت ما محفوظ بماند.

سوال: کرباس چه‌گونه شرافت ملیت ما را حفظ می‏نماید؟

جواب: شرافت هر قوم و سعادت هر مملکت‌یی و استقلال هر مملکت‌یی به رفع احتیاج از خارج است. اگر به لباس کرباس خود قناعت کنیم از جهت لباس مستغنی هستیم و حاجت به اجانب نداریم؛ یعنی خود صاحب کرباس هستیم و دست تکدّی ما پیش غیر دراز نیست و عرض و ناموس را به بهای پارچه‌ی خوش‌رنگ بر باد نداده‏ایم و تسلط اجانب بر ما کم خواهد شد.

سوال: لباس کرباس چه‌گونه ثروت ملکی را محفوظ می‏دارد؟

جواب: چندین سال است که رابطه‌ی اجانب به مملکت ما جاری است ولی بی‏علمی و جهالت ما را دانسته‏اند. هر روز یک نوع قماش خوش‌رنگ و اسباب قشنگ تازه برای فریب آورده ماحصل حیات ما را به بهای آن می‏ربودند و هم‌وطنان عزیز ما جاهلانه پول و ثروت‌یی که با زحمات شاقه تحصیل نموده بودند به‌رایگان تقدیم آن‌ها می‏نمودند تا به حدیی که اجناس مال‏التجاره‌ی ما که در واقع سرمایه‌ی ملکی ما است و باید به عوض آن پول طلا و نقره از خارج، داخل مملکت نماید با کمال ذلت از دست ما خارج نموده و در مقابل اسباب بازی برای کودکان نادان فراهم می‏نمودند و به درجه‏یی این حیله و تزویر کارگر شده که دولت قوی‏شوکت ما را گرفتار فاقه نموده، مقروض و ذلیل و محتاج به خود کردند و به هم‌دستی وزرای خائن خانه‌برانداز دست تعدی به عصمت خاک وطن ما دراز نموده، معادن ما را بردند؛ شهرهای ما را گرفتند؛ تجار محترم ما را دلال و کارگزار خود نمودند؛ رشته‌ی تجارت را به‌کلی از دست ما گرفتند. طرق و شوارع ما را تصرف نمودند و به طوریی ما را خوار و خفیف نمودند که پول مملکت ما را به هر قیمت و مقدار که بخواهند نسبت به مسکوکات خود تسعیر می‏نمایند و ما ابدا اختیار نداریم؛ بلکه از فرط جهالت مطلب به این واضحی را درک نمی‏کنیم، افسوس برنادانی و جهالت ما!

اما وقتی که ما احتیاجات خود را از آنها سلب نماییم و لوازم معیشت خود را از داخله مملکت فراهم نماییم، چنان‌چه پدران ما معمول داشتند، پول از مملکت خارج نخواهد شد و به عوض ِمال‏التجاره‌ی ما که خارج می‏شود پول و طلا و نقره داخل مملکت خواهد شد. و در واقع آن وقت ما صاحب اختیار مال خود خواهیم بود و دولت و ملت ما در عداد ملل و دول مستقله به شمار می‏رود و پس حال که فی‏الجمله به بیچاره‌گی و فلاکت خود آگاه و معایب کار را ملتفت شده‏ایم، بر ما واجب است که حتی‏الامکان از این سیل کوه‏کن که هستی مملکت و آبروی ملت ما را می‏برد، جلوگیری نماییم و سدیی بهتر از رفع احتیاج مانع آن نخواهد شد.

سوال: لباس غیرکرباس هم که ممکن است از منسوجات داخله به خوبی و ظرافت مهیا شود. پس خصوصیت کرباس از چه جهت است؟

جواب: اولا سایر منسوجات امروزه کفایت لباس تمام اهالی ایران را نمی‏دهد و به قدر کفایت دستگاه پارچه‏بافی دستی نداریم ولی کرباس به هر مقدار لازم شود، می‏توان مهیا نمود حتی از فاضل مصرف خود به خارج هم می‏توانیم بفرستیم.

ثانیا: از منسوجات دیگر بازار جهت ریسمان و رنگ گاه‌یی محتاج به خارج خواهیم شد و بالمرّه مستغنی نخواهیم شد. مثلا از یک رنگ نیل که صرف نظر نمودیم در سال اقلا یک صد هزار تومان از خرج مملکت ما کاسته و بر دخل‌ش افزوده خواهد شد و این مبلغ پول ما به خارج به بهای نیل نخواهد رفت و همچنین سایر جزئیات لوازم معیشت ما که امروز متذکر و ملتفت آن‌ها می‏شویم هر یک را مراعات نمودیم و تبدیل به مال داخله نماییم، در سال کرورها تفاوت می‏نماید.

منبع: روزنامه‌ی جهاد اکبر 23 رجب 1325 قمری معادل 08 شهریور 1286 خورشیدی

 

رحمت الهی نثار روح پاک او و امثال او باد که بعد از 106 سال هم‌چنان همان آرزوها را که دیگر به حسرت تبدیل شده‌اند با خود داریم! راستی شما «جهاد اکبر»یی از این بزرگ‌تر سراغ دارید؟