سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاهى اندیشیدن، جهادى کار کردن

ذکر مصیبتی برای دانشگاهها در این روزهای عزیز …

www.shabanali.com
محمدرضا شعبان‌علی

ایام محرم و صفر و روزهای عزاداری است و وقتی این متن را می‌نویسم، صدای فریاد و روضه از بیرون خانه‌ی من بلند است. اشک در چشمان من جمع شده و با اندوه، در حال مشاهده‌ی ایمیل‌های دوستان و آشنایان و دانشجویان هستم. اشک من، از روضه‌ی بیرون نیست. داستان عاشورا اشک ندارد. داستان آزادمرد موفقی که پیروز میدان شد و صدا و حرف‌هایش از میان غبار نیرنگ و فریب متولیان رسمی مذهب، از زندان زر و زور و تزویر، قرنها گذشت و به امروز ما رسیده است. داستان او، یک حماسه‌ی پیروزی است و میدانی که در آن، به تعبیر زیبای زینب کبری، جز زیبایی نمی‌توان یافت (ما رایت الا جمیلا). چه کنیم که چشم‌های زشت بین ظاهر نگر ما، چنان به دیدن بدی‌ها عادت کرده که با دیدن رویداد زیبا و شورانگیز کربلا، می‌سوزد و اشک به چشمان ما می‌آید. حماسه را ندیدیم و تراژدی را به گریه نشستیم. حق هم داریم. امام حسین صرفاً «موضوع مراسم» است اما «هدف مراسم»، ظاهراٍ «حال خوب» ماست!

من اینجا در حال اشک ریختن به حال همین مردم‌یی هستم که بیرون پنجره راه می‌روند. زندگی می‌کنند. به آینده امیدوارند. تلاش می‌کنند و با تمام وجود در مسیر پیشرفت و توسعه می‌دوند اما: در خلاف جهت! امام حسین پیروز میدان بود، چون نام‌ش امروز هست و هزار سال دیگر هم خواهد بود. اما به نظر می‌رسد، مردم این سرزمین، اگر شیوه‌ی دیگری برنگیرند، به زودی و طی شاید یکی دو هزار سال، چنان منقرض شوند که جستجوی آنها در نقشه‌های قدیمی تاریخی هم، کاری دشوار و چالش‌برانگیز باشد!

از این مقدمه بگذریم. دیدم این روزها روزگار تراژدی است و حماسه‌خوانی را حوصله‌یی نیست. این بود که من هم با همین لحن آغاز کردم و با همان لحن ادامه می‌دهم.

——————————————————————————

از میان چندصد ایمیلی که هر روز از قشر دانشجو دریافت می‌کنم، شاید ده تا پنجاه مورد (بسته به زمان) در مورد موضوع و عناوین تحقیقات است. متاسفانه نمی‌توانم دقیقاً عناوین را ذکر کنم، چون ممکن است به کسی بربخورد. اما مگر می‌شود تحقیقی منتشر شود در زمینه رابطه بین Positivity و Self Awareness و Organizational Citizenship Behavior و به طور خاص تلاش هم بکنند اثر Informal Networks را نگاه کنند و در همان تحقیق هم ببینند که Diffusion چقدر موجب افزایش رفتارهای داوطلبانه در سازمان بدون نیاز به فعالیت اجباری یا Forcing Behaviors می‌شود؟

آنچه در عنوان این تحقیقات می‌خوانیم، دقیقاً روضه‌ای دردناک برای گریستن است. کم‌بی چشم برزخی می‌خواهد که با دیدن عنوان تحقیق و استاد پیشنهاددهنده، بفهمی که با چه غول بی‌شاخ‌ودم‌یی به عنوان نظام آموزشی درگیر هستی و اشک از چشمان‌ت سرازیر شود.

حالا بروید تحقیقات بزرگ جهان را نگاه کنید. دن اریلی را ببینید که روی این موضوع کار می‌کند که اگر مراقب بالای سر دانشجو نباشد، چقدر بیشتر در مورد توانایی خود دروغ می‌گوید. لویت را ببینید که بررسی می‌کند نقش نام‌یی که پدر و مادر برای فرزند انتخاب می‌کنند در افزایش یا کاهش درآمد او در بزرگسالی چیست و هزار تحقیق مشخص و ساده و کاربردی دیگر.

ما مدعی هستیم که امامان ما فرموده‌اند که از وظایف مهم والدین، انتخاب نام نیکو برای فرزندان است. اما کسان‌یی که در راه عملی کردن این حرف‌ها، تلاش می‌کنند آمریکایی‌ها هستند!

ما هنوز مشکلی مثل Resource Scarcity Attitude را در کشور داریم که فکر می‌کنیم محدودیت منابع وجود دارد و به جان هم افتاده‌ایم و یکدیگر را تکه تکه می‌کنیم و هیچکس وقت نمی‌گذارد که ببیند چرا که برای داشتن بلند‌ترین ساختمان شهر، به جای ساختن بنایی بلندتر، همه‌ی بناهای بلندتر را تخریب می کنیم (در مدیریت، در اقتصاد، در خانواده، در تبلیغات، در برندینگ، در ایده و تفکر و …)

چند مورد تحقیق درست و حسابی کاربردی در این زمینه داشته‌ایم؟ چون ساده بوده کمتر رغبت داشته‌ایم. چون اگر سه متغیره یا چهار متغیره نباشد، به سادگی نمی‌توان منتشر کرد به سراغ اینها نرفته‌ایم. چون تک موضوعی شدن، موضوع را ساده‌تر نمی کند. بلکه متدولوژی را پیچیده‌تر و انتخاب جامعه‌ آماری را دشوارتر می‌کند به سراغش نرفته‌ایم. چون ممکن است زمان بیشتری ببرد و ما می‌خواسته‌ایم تعداد تحقیق‌ها را بالاتر ببریم که  زودتر دانشیار و استاد تمام شویم، ترجیح داده‌ایم تحقیقات سریع‌تر به نتیجه برسند تا اینکه طولانی‌تر اجرا شوند و اثربخش‌تر باشند.

آیا برای مردم و مدیرانی که عمده‌ی آنها هنوز رفتار شهروندی سازمانی را حتی نمی‌توانند از حفظ پنج بار تکرار کنند، مفهوم خودآگاهی و Self Awareness را هنوز درست نمی‌فهمند و در خرافه تا گلو غرق شده‌اند، آیا برای مردمی که هنوز در درک مفاهیم اولیه تحقیقات علمی مشکل دارند، انتخاب این عناوین پیچیده‌ی چندوجهی ترکیبی از المان‌هایی که هنوز درک مبانی آنها خارج از تصور امروز ماست، خدمتی علمی است؟

بعد هم می‌گوییم چرا صنعت با دانشگاه رابطه ندارد. چرا کسب و کارها به دانشجویان حقوق نمی‌دهند. چرا تحقیقات ما جدی گرفته نمی‌شود.

معلوم است که باید چنین باشد. صنعت زباله نمی‌خرد و دانشگاه، محل تولید زباله شده است.

می‌دانم لحنم تند است. لحنم عصبانی است. خشمگین هستم. برای مردمی که زیر دست و پای خود در حال له شدن و انقراض هستند و بر حسین مظلوم پیروز جاودانه‌ی تاریخ می‌گریند، حرص و حسرت می‌خورم.

امید که روزی، فرق پیروزی و شکست را بفهمیم. فرق حماسه و تراژدی را. فرق خدمت و خیانت را.

شاید آن روز، ما هم به پیروی از بزرگانمان، حماسه‌ای شویم، لایق ماندگاری در تاریخ …