سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاهى اندیشیدن، جهادى کار کردن

خطاب به آقا امام زمان عج

شعریی از سیدعبدالجواد موسوی

رنگ‌یی بزن فسرده‌گی‌ی حال خسته را  
بال‌یی بده شکسته‌گی‌ی بال بسته را

نوریی ببخش دیده‌ی پیران قوم را
بشکن حصار و بند اسیران قوم را

صوریی بدم قیامت جان‌های مرده را
بیدار کن ز خواب جهان‌های مرده را

زخم‌یی بزن که زخم نشان سلامت است
خون‌یی که فاسد است علاج‌ش حجامت است

در انتظار، چشم زمانه سفید شد
غیرت غروب کرد و حمیت شهید شد

دیگر مجال نیست، نباید تقیه کرد
اینک سزاست خطبه‌یی چون شقشقیه کرد

باید بگویم آن‌چه کنون شرط یاری است
حق بر زبان کودک و دیوانه جاری است

از کودکی هماره جنون برده‌ام به پیش
از هر دو بهره برد‌‌م در حد وسع خویش

گفتار حق، چه تلخ چه شیرین، شنیدنی‌ست
دندان عقل گرچه که دندان‌کشیدنی است

***

ای معترف به سروری و شاهی حسین!
ای آن‌که قصد کرده به خون‌خواهی حسین!

در این که ما سپاه یزید ایم شک نکن!
ما - دشمنان دین خدا را - کمک مکن!

وقت طریق، شرعی و در شرع، صوفی‌ایم
زاییده‌ی دروغ و نفاق ایم، کوفی‌ایم

ما بندی‌ی ملاحت یاران مه‌وش ایم
ما با حساب بانکی خود سخت دل‌خوش ایم

«ما با توایم و با تو نه‌ایم، این‌ت بوالعجب»
ما شهره‌ایم، شهره به مردان نیمه‌شب

مردان ناله‌های شبانه به وقت خواب
مردان صحنه‌های حماسی به رخت‌خواب

عمریی مثال کرکس و کفتار زیستیم
ما لایق حمایت تیغ تو نیستیم

منکر نمی‌شویم شما را صدا زدیم
با سوز و عشق ناله‌ی «آقا بیا» زدیم

ما معتقد به امر قضا و تصادف ایم 
ما اهل بزم و شوخی و شعر و تعارف ایم

جدی مگیر، آن‌چه شنیدی مزاح بود
در آن زمانه گفتن‌ش حتما صلاح بود