سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشگاهى اندیشیدن، جهادى کار کردن

آب میوه برای صنایع ناکارآمد؟

آب میوه برای صنایع ناکارآمد؟

دکتر فرخ قبادی
www.den.ir

رییس کل بانک مرکزی در واکنش به انتقاد وزیر صنعت، معدن و تجارت از بی‌مهری سیستم بانکی کشور به بخش تولید، گفته‌اند: «تسهیلات دادن به صنعتی که نیم درصد بهره‌وری دارد مثل این است که به دهان مرده آب میوه بریزیم، اما باید بدانیم با این کارمرده زنده نمی‌شود.» (1) این تمثیل، به‌رغم نمکی که بر زخم تولیدکنندگان مستاصل کشور ما می‌پاشد، بیان‌کننده نکته درستی است.

مشکلات صنعت ما؛ در کمبود نقدینگی خلاصه نمی‌شود بنابراین تزریق نقدینگی قطعا نوشدارویی نیست که به یک ضربت همه نابسامانی‌های صنعت بیمار ما را درمان کند. با این همه، مثال حکیمانه رییس کل محترم بانک مرکزی توجه به چند نکته را ضروری می‌سازد.

1- هم انصاف و هم منطق اقتصادی حکم می‌کند که در «نریختن آب میوه» به دهان صنایعی که به ایست قلبی دچار شده‌اند، میان بنگاه‌های خصوصی و واحدهای دولتی و شبه دولتی تفاوت و تبعیضی قائل نشویم. این راز سر به مهری نیست که بخش بزرگی از صنایع دولتی و شبه دولتی ما هم زیان می‌دهند و هم، اگر حساب و کتابی در کار باشد، به معنای واقعی کلمه ورشکسته هستند. بخش اعظم معوقات بانکی و حیف و میل منابع نیز به همین شرکت‌ها مربوط می‌شود. تزریق بی‌محابای نقدینگی به این واحدها و خط و نشان‌ کشی برای بنگاه‌های مشابه بخش خصوصی ، با هیچ منطقی سازگار نیست.

2- حتی برای آن دسته از بنگاه‌های بخش خصوصی که آفتاب عمرشان بر لب بام رسیده و «آب میوه» بیشتر دردشان را دوا نمی‌کند نیز به هرحال باید تدبیری اندیشیده شود. ورشکستگی و خروج بنگاه‌های ناکارآمد از بازار و در همان حال ورود بنگاه‌های جدید، با مدیریت و پشتوانه مالی قوی‌تر و فناوری پیشرفته‌تر به عرصه تولید، ساز و کار طبیعی نظام سرمایه‌داری برای تنازع بقا و رشد پایدار است، اما یادمان باشد که سهولت «توقف فعالیت و خروج از عرصه تولید» یکی از معیارهای دهگانه «فضای کسب و کار» (در شاخص بانک جهانی) است. تا آنجا که ناکامی یک واحد تولیدی ناشی از تقلب و قانون شکنی نیست، ‌باید خروج آن از عرصه تولید با حداقل خسارت و ضایعات جانبی صورت گیرد. همان‌طور که تجربه کشورهای پیشرفته و اقتصادهای نوظهور نشان می‌دهد، تسهیل فرآیند ورشکستگی عامل مهمی در ترغیب سرمایه‌گذاران بالقوه برای ورود به عرصه تولید و شکوفایی فعالیت‌های اقتصادی است. می‌توان و ‌باید «آب میوه» این واحدها را قطع کرد، اما در عین حال عاقلانه‌تر این است که شرایط آبرومندانه و قانونمندی را برای توقف فعالیت آنها فراهم سازیم.

3- نه تنها متولیان صنعت کشور، بلکه حتی مسوولان محترم بانک مرکزی نیز قطعا اذعان دارند که دست کم بخشی از واحدهای صنعتی ما هنوز نفس می‌کشند؛ بنابراین خوراندن اندکی آب میوه به آنها تلاش بیهوده‌ای نخواهد بود. تزریق نقدینگی به این واحدها همه مشکلات آنها را برطرف نخواهد ساخت، اما بی‌تردید در تقویت بنیه آنها و از سر گذراندن بحرانی که با آن دست به گریبانند، کارساز خواهد بود. نباید گذاشت این واحدها نیز در اثر سیاست‌های انفعالی ما از میدان به در روند و به سرنوشت گروه «از نفس افتادگان» دچار شوند. «سه قفله» کردن چشم بسته صندوق‌های بانک مرکزی، که ظاهرا در دستور کار قرار گرفته، این پیامد را محتمل خواهد ساخت.

4- و سخن آخر به علت یابی شرایط نابسامان بنگاه‌های صنعتی ما مربوط می‌شود. چرا بخش بزرگی از صنایع ما «عملا مرده‌اند» یا کارآیی آنها چنان تنزل کرده که مسوولان اقتصادی کشور از نجات آنها قطع امید کرده‌اند؟ آیا این سقوط فراگیر کارآیی، ناشی از ضعف مدیریت، فقدان دانش فنی و کاستی‌هایی از این دست است؟ یا ممکن است عوامل دیگری در این قضیه دخیل باشند؟ و آیا سه قفله کردن تسهیلات، حتی برای واحدهایی که با هیچ معیاری نمی‌توان آنها را «مرده» تلقی کرد، سیاست معقولی است؟ شاید مقایسه زیر پاسخ برخی از این سوالات را در بر داشته باشد. 

بانک‌های مرکزی در همه کشورها وظایف کم و بیش مشابهی دارند که از جمله مهم‌ترین آنها مهار تورم و تثبیت قیمت‌ها، حفظ ارزش پول ملی و تدوین و اجرای سیاست‌های پولی به منظور دستیابی به رشد سریع اقتصادی و اشتغال کامل است. اما اقتصاد کشور ما هم‌اکنون با تورم بیست و چند درصدی، نرخ بیکاری دورقمی، رشد اقتصادی مایوس‌کننده و کاهش 55 درصدی ارزش پول ملی در یک سال اخیر مواجه بوده است. به بیان دیگر بانک مرکزی ما در وظایف اصلی خود کارنامه امیدوارکننده‌ای نداشته است. اما آیا این کارنامه ناموفق به آن معنی است که بانک مرکزی نهاد بی‌خاصیت‌یى است که باید عطایش را به لقایش بخشید و از آن قطع امید کرد؟

چنین برداشتی از قضایا البته بی‌انصافی است. کارنامه ناموفق بانک مرکزی ‌باید با توجه به عوامل خارج از کنترل مسوولان این بانک، از جمله هدفمندسازی یارانه‌ها، تحریم‌های بین‌المللی ، انگیزه‌های روانی و سیاسی جهش نرخ ارز و بحران اقتصاد جهانی مورد ارزیابی قرار گیرد.

 حال می‌توان پرسید که چرا در ارزیابی کارآیی نازل بنگاه‌های صنعتی کشور نباید این شرایط را در نظر گرفت؟ آیا تحمل شوک هدفمندسازی یارانه‌ها کار آسانی بوده است؟ آیا تحریم‌هایی که حتی انتقال وجه خرید مواد اولیه کارخانه‌ها را دشوار و در مواردی ناممکن کرده، صنعت داخلی را تحت فشار نگذاشته است؟ آیا جهش نرخ ارز و تحریم‌های مالی، استفاده از فن‌آوری پیشرفته را عملا از دسترس صنایع داخلی خارج نکرده است؟ و آیا همه این عوامل، در کنار کمبود فلج‌کننده نقدینگی، کارخانه‌ها را ناگزیر از تولید با 30 یا 40 درصد ظرفیت نکرده‌اند؟ آیا کارآیی نازل کارخانه‌هایی که به اجبار با کمتر از نیمی از ظرفیت خود فعالیت می‌کنند، جای تعجب یا گله‌گذاری دارد؟ بی‌تردید گناه کارنامه ناموفق بانک مرکزی و شرایط اسفبار تولید داخلی را نمی‌توان دربست به «عوامل خارجی» نسبت داد. اما نادیده گرفتن عواملی که خارج از حیطه قدرت و نفوذ تصمیم‌سازان در هردو این حوزه‌ها است نیز، به استنتاجات نادرست و پیچیدن نسخه‌های اشتباه منجر خواهد شد.

ریختن آب میوه به دهان بنگاه هایی که مرده‌اند، البته کار عبثی است. اما خسارت‌بارتر از آن، سه‌قفله کردن نقدینگی برای بنگاه‌هایی است که ساختاری قابل قبول و چشم‌اندازی روشن دارند و وضعیت متزلزل کنونی آنها در اصل ناشی از عواملی خارج از کنترل آنها است.

1- دنیای اقتصاد. 27 خرداد 1391 

 


اپراى حافظ و گل به تیم خودى

کل بودجه‌ اپرای «حافظ» برابر با دستمزد یک بازیکن فوتبال باشگاه درجه‌ی 3!

www.isna.ir

بهروز غریب‌پور در آستانه اجرای اپرای عروسکی حافظ می‌گوید: برای اجرای این اثر لحظه‌شماری می‌کنم؛ اما کل بودجه‌ی تولید این اپرا برابر با دست‌مزد یک بازیکن فوتبال باشگاه درجه سه است که به تیم خودی گل می‌زند!

به گزارش ایسنا این هنرمند تئاتر درباره حمایت‌های مالی از این پروژه‌ی ملی با اظهار تاسف از پیشنهاد اداره‌ی کل ارشاد استان فارس [مبنى بر تقاضاى کمک مالى از یونسکو] گفت: آیا ما باید به یونسکو می‌گفتیم می‌خواهیم درباره لسان‌الغیب کاریی اجرا کنیم و شما به ما کمک کنید؟!

سرپرست گروه تئاتر عروسکی آران هم‌چنین با اشاره به حمایت‌های مالی مؤسسه‌ی توسعه‌ی هنرهای معاصر، اداره‌ی کل هنرهای نمایشی و بنیاد فرهنگی هنری رودکی از اجرای این نمایش، گفت: همراه با این‌ها از خودگذشته‌گی گروه تئاتر عروسکی آران هم در تولید این پروژه تاثیرگذار است. کل بودجه‌ی ما 250 میلیون تومان است که فقط دست‌مزد یک بازیکن فوتبال باشگاه درجه‌ی سه است که به تیم خودی گل می‌زند. اما ما داریم به دنیا گل می‌زنیم، شرم‌آور نیست از یونسکو پول بگیریم؟!

 


... تا خون در رگ ماست

تا خون در رگ ماست ...

بعضى‌ها وطن و جمع هم‌وطنان خود را در حد خون خود مقدس و پاک مى‌دانند،

یعنى تا وقتى در رگ‌هاى آن‌ها جارى است و اوضاع به نفع آن‌ها مى‌گردد،
و انرژى و حیات به آن‌ها مى‌رساند،
پاک و حیات‌بخش و مقدس است

اما اگر از مسیر مورد نظر آن‌ها خارج شد،
و هر طرف که آن‌ها مى‌خواستند نگردید،
نجس‌العین و عین نجاست است! 


صد دقیقه تا بهشت

صد دقیقه تا بهشت

از پلکان حرام که نمى‌شود به بام سعادت حلال رسید

طلبه‌ى جوان هر روز می‌رفت دبیرستان‌ها درس انگلیسی می‌داد. پول‌ش هم می‌شد مایه‌ى امرار معاش. می‌گفت این‌طوری استقلال‌م بیش‌تره، نواقص حوزه رو بهتر می‌فهمم و با شجاعت بیشتریی می‌تونم نقد کنم. او تا آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی می‌کرد.
***

از او پرسیدند روحانی هم می‌تونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه‌جا می‌تونه بره به شرط این که علم اون رو داشته باشه، نه این‌که تکیه‌ش به علوم حوزوی باشه. صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاریی رو نمی‌ده.
***

الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدیی هم که نداریم. آمار شهدای 15 خرداد رو بالا می‌گیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم می‌چسبه!
بدون تعلل گفت: با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌کنه نه دروغ!
***

گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده‌بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.
***

اسم جوان رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکال‌یی دارد که سندیی پیدا کند و مردم رو آگاه کند.
***

همه‌ى مسئولان تراز اول جمع شده بودند برای جلسه. یک نفرشون رو هم فرستاده بودند که او رو بیاره. به او گفت که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند.
او عذر خواست و نیامد. گفت جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم فرستاده رو که دید اضافه کرد بچه‌ها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمت‌ام.
***

مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی می‌خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمی‌آیی؟ گفت: همه می‌دونند من توده‌ای‌ام، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.
***

اومده بودند در خانه‌ى او که یک مقام سیاسی خارجی می‌خواهد شما را ببیند. گفت: قراره به فرزندم دیکته بگویم. جمعه‌ام متعلق به خانواده است.
نرفته بود.
«بابا آب داد» بنویس پسر بابا
!
***

به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراه‌ت می‌دهی. این نشانه‌ى تکبر است که حاضر ای دیگران را خفیف کنی.»
قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات ...
***

گوینده‌ با بی‌ادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان این‌طور حرف بزنی.
گوینده هول شد و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را هم نباید با بی‌ادبی مورد انتقاد قرار بدیم.
***

بنی‌صدر که فرار کرد زن‌ش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنی‌صدر تخلف‌یی نکرده باید زود آزاد بشه. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌کنم. می‌گفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه گناه‌ش گردن جمهوری اسلامیه.
***

به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست‌وزیری می‌خوره. حیف که التقاط و نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود.
تو بدترین حالت هم، انگشت می‌گذاشت روی نکات مثبت.
***

رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آورده‌بودند. جا نبود. بیرون شعار می‌دادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقی‌ها نخورید. گفت: این همه راه آمده‌اند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت ...
***

صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه‌ش. یه نگاه‌یی و براندازیی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یک‌یی گفته بود خونه‌ى بهشتی کاخه. یک‌یی دیگه گفته بود هشت‌طبقه است. راننده بهشتی‌شناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید.
***

راه‌ش بى‌رهرو مباد!

منبع: کتاب صد دقیقه تا بهشت/ نوشته مجید تولایى / نشر مستند


محبت پیامبر (ص) به دوست حسین علیه السلام


محبت پیامبر (ص) به دوست حسین (ع)

 

پیامبر (ص) با جمع‌یى از اصحاب از راه‌یى مى‌گذشتند که چند کودک را سرگرم بازى دیدند. ایشان کنار یک‌یى از آن‌ها نشسته و به او بسیار محبت کرده، بین دو چشم او را بوسیدند و سپس راهى شدند.

بعض‌یى از حاضران از ایشان پرسیدند که «از میان آن کودکان، چرا به یک‌یى این‌همه محبت کردید؟»

فرمودند «او را دیده‌ام که با پسرم حسین بازى مى‌کند. چون او دوست حسین است، من هم او را دوست دارم»

از «تقریرات» شیخ جعفر شوشترى نقل شده که احتمال دارد آن کودک حبیب ابن مظاهر ـ رحمة الله علیه ـ بوده باشد.

 


معاویه چگونه بر حکومت اسلامى استیلا یافت؟


معاویه چهگونه بر حکومت اسلامى استیلا یافت؟

معاویه برای استیلا بر قلمرو حکومت اسلامی از دو ابزار استفاده کرد:

1-  استفاده از گرایش‌ها و تمایلات اجتماعی او برای جذب مخالفان خود این شیوه را به کار گرفت. ماکس وبر درباره‌ى جذب می‌گوید: جذب فرایندیی اجتماعی است و زمان‌یی به وقوع می‌پیوندد که در ساختار قدرت افراد و گروه‌هایی که برای حاکمیت خطرآفرین اند آگاهانه به موقعیت‌هایی رسانده شوند یا در وضعیت‌یی قرار گیرند که کم و بیش در جریان فعالیت‌های رسمی حاکمیت قرار گیرند و به اجرای آن‌ها مدد رسانند یا حداقل در جهت مخالف آن حرکت‌یی انجام ندهند (مجله‌ى اطلاعات سیاسی اقتصادی, سال چهارم, 1368).

همسو کردن مخالفان یا بی‌تفاوت کردن و خنثی کردن آنان فرمول‌یی است که معاویه از آن استفاده کرده است. راه اجرای این فرمول استفاده از تمایلات مردم در هر موقعیت است. سال‌ها بود که [در جامعه‌ى صدر اسلام] دو گرایش اجتماعی و تمایل جمعی پدید آمده بود: ثروت و مقام.

گرایش اول: ثروت. ثروت, یکی از عوامل برای واداشتن افراد مخالف به رفتار دل‌خواه است. از این رو گفته شده است که ثروت یک‌یی از سلاح‌های پیکار سیاسی است. اتوفریدمان می‌گوید: برخی اشخاص زود تحت تأثیر تبلیغ قرار می‌گیرند, چون تبلیغ با خواهش‌ها و کنش‌های آنان مطابقت دارد. به طور مثال, مردیی که یک عمر فقیر بوده است, اگر بشنود فلان دسته یا گروه منافع مادی او را تأمین می‌کند, در این جا منطق و تعقل هیچ دخالت‌یی ندارد (کتاب روان‌شناسی در خدمت سیاست, ص 107). جرجی زیدان می‌گوید: عامل اصلی و مؤثریی که معاویه و سایر امویان برای پیشرفت کار خود به کار بردند, بذل و بخشش اموال و املاک بود که بدان وسیله بر علی و فرزندان‌ش غالب شدند. چون آل علی حق و حقیقت را بهترین پناه و یار خود می‌دانستند و بذل و بخشش اموال عمومی را برای پیشرفت سیاست خود پستی و نابه‌کاری می‌شمردند (تاریخ تمدن, 1, 64). این جا این سؤال پیش می‌آید که, مردم‌یی که در زمان پیامبر خرما از دهان خود در می‌آوردند و به دیگری می‌دادند چه‌طور شد که میل به ثروت پیدا کردند؟ پاسخ این است که, بعد فتح ایران و قسمت اعظم روم, اموال زیادیی به مدینه سرازیر شد. خلیفه‌ى دوم تا این ثروت و کنیزان را دید, گفت: وای, دین مردم از بین رفت. در توزیع این اموال نیز خطاهایی رخ داد. خلیفه‌ى دوم 18 طبقه‌ى اجتماعی تشکیل داد. کسان‌یی که در طبقات بالاتر بودند بیش‌تر از امتیازها و اموال بیت المال بهره‌مند می‌شدند. همین باعث شد که جامعه‌ى اسلامی طبقاتی شود و به طور مشخص دو طبقه‌ى فقیر و غنی پدید آید. وقت‌یی که طبقات بالا به ثروت‌اندوزی روی آوردند طبقات پایین نیز به دنبال ثروت رفتند. سیاست غلط خلیفه‌ى سوم نیز به این کج‌روی دامن زد. عثمان, غیر از زمین‌ها و اسب‌هایی که داشت, 1000000 درهم و 150000 دینار داشت. خیلی از کسان‌یی که به معاویه روی آوردند همین زراندوزان طبقات بالا بودند. معاویه می‌گفت: هزاران درهم به این و آن می‌دهم تا از جنگ جلوگیری کنم. نقش نگین معاویه این بود: «لکل عمل اجر» هرکس برای من کاریی کند مزد می‌گیرد. او توانست عده‌یی از یاران حضرت علی (ع) را جذب کند. البته بعضی‌ها جذب نشدند.

ابوذر که به شام تبعید شد, بعد از مدت‌یی معاویه دید که در شام بی‌نوایان در تدارک قیام علیه معاویه اند. با پی‌گیری به این نتیجه رسید که سخنان و رفتار ابوذر اینان را تحریک می‌کند. معاویه شبانه 1000 دینار برای ابوذر فرستاد. روز بعد کس‌یی را فرستاد که معاویه گفته است دینارها را پس بدهید, اشتباه شده است. ابوذر گفت: همه را به فقرا داده‌ام سه روز به من مهلت بدهید تهیه کنم و به شما برگردانم. معاویه فهمید که ابوذر را نمی‌تواند با مال جذب کند. در صفین عده‌یی از قاریان قرآن در سپاه معاویه بودند. اینان در مناظره با حضرت علی (ع) سست شدند و خواستند به طرف آن حضرت بروند. معاویه که فهمید آنان را تطمیع کرد. وقتی که معاویه برای یزید بیعت می‌گرفت, مردیی به معاویه گفت: ای امیرمؤمنان اگر مؤمنان را به یزید واگذار نمی‌کردی ایمان را ضایع کرده بودی. احنف بن قیس به او گفت: این چه سخن‌یی بود که به معاویه گفتی! او گفت: ای احنف می‌دانم که یزید بدترین خلق خداست ولی چه کنم که اموال را حبس کرده‌اند و کلیدش همین حرف‌هاست. هانی به معاویه پرخاش کرد و گفت: تو یزید را به امارت گماردی در حال‌یی که خودت هم زیادی بودی. معاویه به او گفت: چه حاجت‌یی داری؟ هانی گفت: والی تو در عراق زیاد مالیات می‌گیرد. معاویه گفت: مالیات تو را به تو بخشیدم. چه نیاز دیگریی داری؟ هانی گفت: مالیات قبیله‌م را نیز به من ببخش. معاویه آن را هم به او بخشید و با او گفت: چه نیاز دیگری داریی؟ هانی گفت: به من اجازه بده که مأمور گرفتن بیعت برای یزید بشوم. معاویه به او اجازه داد که با والی عراق هم‌کاری کند. معاویه می‌خواست عقیل را نیز با ثروت جذب به خود کند.

گرایش دوم: مقام. گرایش به مقام در واقع تجلی نیاز درونی انسان‌ها به قدر و منزلت است, که ممکن است در سطح وسیع در جامعه به صورت یک ارزش اجتماعی جلوه کند. تفویض مقام می‌تواند به عنوان شیوه‌یی برای جذب افراد در اختیار قدرت سیاسی قرار گیرد. معاویه کسان‌یی را که اگر در حکومت نباشند مسأله ایجاد می‌کنند به دایره حکومت وارد می‌کرد. عمروعاص, زیاد بن ابیه و مغیرة بن شعبه از آنان اند. حضرت علی (ع) حاضر نبود از این ابزار برای جذب مخالفان استفاده کند. ابوالاسود دوئلی از طرف عثمان بن حنیف به سراغ طلحه رفت که با او مذاکره کند. طلحه به او گفت: علی چه‌گونه می‌خواهد فرمان فرمان او باشد و ما با او در خلافت شریک نباشیم. او بصره و کوفه را به ما واگذار نکرد. معاویه, عبیدالله بن عمر را که به او پیوست, در جنگ صفین به سراغ حسن بن علی (ع) فرستاد که به او بگوید: مردم با پدر تو مخالف اند چون عده‌یی از قریش را کشته است. تو از او جدا شو, من از همه برای تو بیعت می‌گیرم.

2-  ابزار دوم, [سوء استفاده از] زمینه‌های مذهبی مردم است. یک‌یی از قوی‌ترین احساسات انسان, احساسات مذهبی است. تصور ایجاد یک موج عظیم در پرتو احساسات مذهبی تصور دورازذهن‌یی نیست. معاویه از این روش استفاده کرد. تحریک احساسات مذهبی در چند سطح صورت می‌پذیرد: [1] فرد خودش را مذهبی جلوه دهد. [2] پیام و سخن خود را مذهبی جلوه دهد. [3] پیام خودش را از طرق دینی, مثل نقل حدیث و استفاده از منابر و مساجد به مردم ابلاغ کند. [4] از نمادهای دینی استفاده کند. [5] رقیب خود را ضد دین معرفی کند.

پنجاه سال از این ابزار استفاده کردند که با حرکت امام حسین (ع), یک نفر از مدینه با او هم‌راهی نکند. این ابزارها مؤثر واقع شد و هیچ کدام از شهدای کربلا از مدینه نیست. جاعلان حدیث چقدر در مدح و منقبت معاویه حدیث ساختند و او را امین وحی و هدایت یافته نامیدند. نقل کردند: که روزیی رسول خدا (ص) فرمود: اکنون مردیی از بهشت وارد می‌شود؛ و بعد از آن معاویه وارد شد. معاویه مخالفان خودش را مرتد و بی‌دین قلم‌داد می‌کرد. او گفت: آیه «من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله» در شأن ابن ملجم است. گفتند: روایت «انت منی بمنزلة هارون من موسی» تحریف شده است و در اصل چنین بوده است: انت منی بمنزلة قارون من موسی. اتو فریدمان می‌گوید: تهیه‌ى مدرک و ایجاد تهمت و افترا و لکه‌دار کردن طرف به‌هروسیله و استفاده از نیروی تنفر بر علیه هدف و سود گرفتن از نیروهای ضمیر ناخودآگاه و انعکاس آن به روی هدف‌ها از ابزار قدرت‌طلبان است (روان‌شناسی در خدمت سیاست, 98). مسعودی در مروج الذهب می‌نویسد: ائمه‌ى جمعه در 80000 مسجد و منبر در مدح خلفا به‌ویژه عثمان و معاویه و در قدح علی (ع) و اولادش سخن می‌گفتند. معاویه منبر پیام‌بر را به شام برد و به مردم مدینه گفت: شما خلیفه را کشته‌اید و لیاقت ندارید که منبر پیام‌بر این‌جا باشد. آخرین کار معاویه در صفین این بود که دستور داد قرآن‌ها را بر سر نیزه کنند. هاشم مرقال, در صفین جوان‌یی را دید که می‌جنگد و به علی (ع) دشنام می‌دهد. به او گفت: چرا به او فحش می‌دهی؟ او گفت: چون نماز نمی‌خواند و دین ندارد و قاتل خلیفه است. هاشم مرقال با او صحبت کرد و او از نظرش برگشت. امام حسین (ع) در عاشورا زیاد این آیه را می‌خواند: «ولا یحسبن الذین کفروا أنما نملی لهم خیر لانفسهم إنما نملی لهم لیزدادوا إثما و لهم عذاب مهین» [آل عمران 178] «ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء فآمنوا بالله و رسله و إن تؤمنوا و تتقوا فلکم أجر عظیم» [آل عمران 179] یک‌یی از مخالفان حضرت وقتی این آیه را شنید گفت: طیب ماایم و خبیث شمااید. اینان با «الله اکبر» سوار بر مرکب می‌شدند و با وضو و قربة الی الله به میدان جنگ به امام حسین (ع) می آمدند. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

سخن‌رانی حجت الاسلام و المسلمین سید صادق قادرى در شب هفتم محرم